جدول جو
جدول جو

معنی یارشمشی - جستجوی لغت در جدول جو

یارشمشی(شَ)
صلح، زیب، پوشاکی، موافقت. (فرهنگ وصاف) (فرهنگ نظام) (آنندراج). و در این معنی صورتی از یارشمیشی تواند بود. رجوع به یارشمیشی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
یاریشمیشی. موافقت و همدستانی: و چون آبادانی دور بود و شراب اندک فرمود تا امرا با آب یارشمیشی کنند. (تاریخ غازانی ص 46). چون آبادانی و الوس و ولایت دور بود و شراب نایافت فرمان نفاذ یافت که امرا با آب یارشمیشی کنند. (تاریخ غازانی ص 53)
لغت نامه دهخدا
(وُ مِ)
برابری. نزدیکی. دعوی همسری:
یاوشمشی کند چو کنی تربیت ورا
در شعر با نظامی و قطران و انوری.
پوربهای جامی (از تذکرۀ دولتشاه ص 184)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
یاسامیشی. رجوع به یاسامیشی شود.
- یاسامشی کرده، منظم. ساخته. آماده و مجهز. مرتب: نوروز فیروز را با سپاهی یاسامشی کرده به راه گیلان از ناگاه برسر بایدو و امرا دواند. (تاریخ غازانی چ کارل یان ص 89)
لغت نامه دهخدا
یارشمیشی، صلح و موافقت، و رجوع به یارشمشی شود،
- یاریشمیشی کردن، صلح و موافقت کردن: و از جمله آداب یکی آن که روزی هر یک به اسب راهوار برنشسته بودند و سرمست با وی گفته که راهوار را به گرو یاریشمیشی کنیم و گروبسته یاریشمیشی کردند، (جامع التواریخ چ بلوشه ص 183)، و بهیچوجه با او مقاومت نکنیم دیروز من گروبسته با او راهوار را یاریشمیشی کرده ام و ما را چه راه آن باشد که با قاآن گرو بندیم، (جامع التواریخ بلوشه ص 183)، و رجوع به یارشمیشی شود
لغت نامه دهخدا
(رِ مِ)
قارشمیش. مخلوط. درهم. اعتدال یافته به وسیلۀ آب. (فرهنگ ترکی به فرانسه تألیف ژ. د. کیفروت. بیانشی). در ترکی آذربایجانی نیز چنین است
لغت نامه دهخدا
تصویری از قارشمیش
تصویر قارشمیش
مخلوط درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارشمش
تصویر قارشمش
ترکی در هم بر هم مخلوط درهم
فرهنگ لغت هوشیار