جدول جو
جدول جو

معنی یاررس - جستجوی لغت در جدول جو

یاررس
یاری، مدد، برای مثال به هرحال خواهند از او یاررس / که او را جهان دار یار است و بس (فردوسی - لغت نامه - یاررس)، کسی که به یار و دوست خود رسیدگی و کمک بکند، یاری دهنده، مددکار، یاری رس
تصویری از یاررس
تصویر یاررس
فرهنگ فارسی عمید
یاررس
(زَ نَ / نِ)
مددکار و یاری دهنده. (برهان). صاحب آنندراج گوید، معنی ترکیبی آن من حیث القیاس رسندۀ به یار صحیح میشود که عبارت از ممد و معاون باشد لیکن به معنی مصدری مستعمل است یعنی یاررسی که عبارت از مدد و معونت باشد. حکیم فردوسی گوید:
بهرحال خواهند ازو یاررس
که او را جهاندار یار است و بس.
(از آنندراج).
و صاحب انجمن آرا به معنی مددکار و یاری کننده آورده با استشهاد به شعر فردوسی... و صاحب فرهنگ رشیدی، یاررس را به معنی مصدری مددکاری و یاری آورده و به شعر فردوسی استشهاد جسته است
لغت نامه دهخدا
یاررس
مددکار و یاری دهنده
تصویری از یاررس
تصویر یاررس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاررسی
تصویر یاررسی
مدد، کمک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاررس
تصویر کاررس
آنکه به کاری برسد، کسی که به کاری رسیدگی می کند
فرهنگ فارسی عمید
(بارْ، رِ)
موریس (1862- 1923 میلادی). نویسندۀ فرانسوی، متولد در شارم. وی در نوشته های خود تحلیلی دقیق و ظریف بکار میبرد و نویسندۀ لیریسم عالی مقامی بود. آثارش عبارتند از: آموری و دولوری ساکروم، و مرگ و غیره. وی از مرحلۀ خودبینی پا فراتر گذاشته، به ستایش زمین و گذشتگان و وطن پرستی قدم نهاد
لغت نامه دهخدا
(رْ رَ)
ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 30 هزارگزی شمال باختری گهواره و سکنۀ آن 60 تن است و از تیره اسپری هستند. اهالی آن در زمستان به گرمسیر میروند. مزرعۀ حاتم جمی رشیدالسلطنه جزء این آبادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آنکه بکار رسد. کسی که کار راه اندازد
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاررس
تصویر کاررس
((رَ یا رِ))
کسی که به کارها برسد، آن که کارزار راه اندازد
فرهنگ فارسی معین