جدول جو
جدول جو

معنی یاتاقان - جستجوی لغت در جدول جو

یاتاقان
حلقۀ فلزی در اتومبیل که میله در داخل آن حرکت می کند
یاتاقان زدن: آسیب دیدن یاتاقان های خودرو بر اثر نرسیدن روغن
یاتاقان سوزاندن: آسیب دیدن یاتاقان های خودرو بر اثر نرسیدن روغن، یاتاقان زدن
تصویری از یاتاقان
تصویر یاتاقان
فرهنگ فارسی عمید
یاتاقان
بنگرید به یاطاغان یاطاغان
تصویری از یاتاقان
تصویر یاتاقان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یاتاقان ترکی بالشه دونیم دایره ازجنس بوبیت است که درموتوراتومبیل جاییکه دسته پیستونها برروی میل لنگ نصب میشود قراردارد یاتاقان باید همیشه در روغن شناور باشد یاتاغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاتاغان
تصویر یاتاغان
یاتاقان. یاطاقان، وسیله ای فلزی یا لاستیکی یا چرمی، که از ساییده شدن بازوی چرخ خودرو جلوگیری می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایلاقان
تصویر ایلاقان
ترکی جایباش ها
فرهنگ لغت هوشیار
ازمطلقات آلات ذوات الاوتارو آن سازی بود که برهیئت تخته ایست مطول و برآن هفده و تر بندند و آنرا ساعد نباشد و ملاوی اعنی کوشکها نیز نباشد، اصطخاب آنها بر خرکها کنند. بهروتری حاملی سازند وآن وتر را بر ظهر آن حامل نهند و بحرکت آن حوامل اوتار آنرا ساز کنند. اگر حوامل را بطرف انف کشند نغمات ثقیل شوند واگر بطرف شط کشند آهنگ حاد شود و با صبع دست راست قرع اوتارکنند وبانامل دست چپ اوتار مضروبه مهتر گردانند واین ساز راهم اهل ختای بسیار در عمل آورند
فرهنگ لغت هوشیار
استوار گری، استواری کاری محکم کردن استوار کردن کار، استواری احکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
محکم کردن، استوار کردن کاری، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، استحکام، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتقان
تصویر اتقان
((اِ))
محکم کردن، استوار کردن، استواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاتاقان زدن
تصویر یاتاقان زدن
آسیب دیدن یاتاقان های خودرو بر اثر نرسیدن روغن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاتاقان سوزاندن
تصویر یاتاقان سوزاندن
آسیب دیدن یاتاقان های خودرو بر اثر نرسیدن روغن، یاتاقان زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلز یاتاقان
تصویر فلز یاتاقان
فلز سفید: توپال سپید
فرهنگ لغت هوشیار