جدول جو
جدول جو

معنی ہولناک - جستجوی لغت در جدول جو

ہولناک
قوی، وحشتناک، وحشت انگیز
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بولنجک
تصویر بولنجک
بلکنجک، ویژگی هر چیز عجیب و خنده دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولانک
تصویر لولانک
لورانک، ظرف روغن، دبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هولناک
تصویر هولناک
چیزی که بیم و هراس در انسان پدید آورد، پربیم و ترس، خطرناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوسناک
تصویر هوسناک
دارای هوا وهوس، چیزی که خواهش نفسانی را در انسان تحریک می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزناک
تصویر سوزناک
دارای سوز و سوزش، کنایه از ویژگی آه و ناله ای که در دل اثر کند و دل را بسوزاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوفناک
تصویر خوفناک
ترسناک، هولناک
فرهنگ فارسی عمید
دهی است به سمرقند، (الانساب سمعانی ورق 340)
لغت نامه دهخدا
شوخگن، (آنندراج)، دنس، (زمخشری)، ریم گرفته، چرکین، (یادداشت مؤلف)، ناپاک و چرکین و آلودۀ به چرک، (ناظم الاطباء) : و ریشهاء تر و شوخناک را بگیرند آب انار ترش ... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، ناکس و فرومایه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خداوند زور، توانا، (شرفنامۀ منیری)، بازور، پرزور، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، زورآور و توانا و قوی، (ناظم الاطباء)، زورمند، زورین، هر چیز پرزور و قوی، (از بهار عجم) (از آنندراج) :
چنان کندش از بازوی زورناک
که بربودش از باد و دادش به خاک،
میرخسرو (از بهار عجم) (از آنندراج)،
رجوع به زورمند و زورین شود
لغت نامه دهخدا
(خَ / خُو)
هولناک. ترسناک. هراسناک. مخوف. (ناظم الاطباء). مهیب. هول. (یادداشت بخط مؤلف).
- راه خوفناک، راه ترسناک. راه مخوف:
لبیک عشق زن تو درین راه خوفناک.
عطار.
، ترسنده. (یادداشت مؤلف). ترسان. جبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه. 187 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصول عمده اش غلات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دارای بوی بد، بدبو، متعفن، (فرهنگ فارسی معین)، عفن، متعفن، گنده، نتن، بدبوی: گوشت تو بویناک و زیانکار است، (کلیله و دمنه)،
نمک در مردم آرد بوی پاکی
تو با چندین نمک چون بویناکی،
نظامی (خسروشیرین ص 282)
لغت نامه دهخدا
شوره زار، شوره بوم: ارض سبخه، زمین شورناک، (یادداشت مؤلف)، اسباخ، شورناک گردیدن زمین، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ/ هُو)
مرکّب از: هول عربی + ناک فارسی، مهیب. ترسناک. (یادداشت مرحوم دهخدا)، چیزی که از دیدن آن هیبت و ترس در دل پدید آید. (آنندراج) :
یکی باد برخاست بس هولناک
دل جنگیان شد از آن پر ز باک.
فردوسی.
جایی و چه جای از این مغاکی
مانندۀ گور هولناکی.
نظامی.
چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک.
سعدی (از آنندراج)،
یکی آتشین وادی هولناک
که از هول او دیو گشتی هلاک.
عبداﷲ هاتفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوفناک
تصویر خوفناک
ترسناک بیم زای ترسناک مهیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوسناک
تصویر هوسناک
هوس دار
فرهنگ لغت هوشیار
مهیب، ترسناک ترسنال وحشتناک خوف انگیز. هولناکی: ترسناکی وحشتناکی خوف انگیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بولنجک
تصویر بولنجک
هر چیز عجیب و غریب و طرفه که دیدنش مردم را بخنده آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویناک
تصویر بویناک
دارای بوی بد، متعفن، عفن، گنده، بد بوی دارای بوی بد بدبو متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشلناک
تصویر پشلناک
جهنده: (خلق من ماء دافق... او را از آب پشلناک آفریده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذوقناک
تصویر ذوقناک
لذیذ، خوشمزه لذیذ خوشمزه. سرخوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هول ناک
تصویر هول ناک
هراسناک ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوشناک
تصویر لوشناک
تیره (آب) گل آلود لای ناک: فی عین حمئته یعنی در چشمه خره لوشناک
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف برنجی بزرگی که درآن روغن و جز آن کنند دبه روغن لولاور دبه روغن و ظرف برنجی بزرگ که روغن و امثال آن در کنند، لولاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالناک
تصویر خالناک
دارای خال بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
آه و ناله ای که در دل اثر کند و دلرا بسوزاند با سوز دارای سوزش، آه و ناله ای که در دل اثر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بویناک
تصویر بویناک
دارای بوی بد، بدبو، متعفن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوفناک
تصویر خوفناک
ترسناک، مهیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هولناک
تصویر هولناک
ترسناک، خوف انگیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوفناک
تصویر خوفناک
ترسناک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هولناک
تصویر هولناک
ترسناک، هراس انگیز
فرهنگ واژه فارسی سره
بیمناک، ترس آور، ترسناک، ترسناک، خوف انگیز، خوفناک، دهشتناک، رعب آور، رعب انگیز، سهمناک، فجیع، مخوف، مخوف، موحش، مهیب، وحشتناک، وهمناک، هراس انگیز، هولناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وحشتناکی، وحشت
دیکشنری اردو به فارسی
ترسناک، وحشتناک، وحشت زده، وحشت انگیز، ترسناکی، ترسان
دیکشنری اردو به فارسی