- ہضم
- هضم
معنی ہضم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر آماج چوبی است که گاو آهن را بدان بندند، کرباد بیل شانه مانندی که با آن گندم کوفته را باد دهند در مازندران به خرمن کر گفته می شود، دمغازه اسب، دمغازه اشتر، دستگیر کمان
digestion
mmeng'enya
עיכול
pencernaan
การย่อย
sindirim
пищеварение
digestione
Verdauung
spijsvertering
травлення
قابلیّت هضم، ظرفیت گوارش
trawienie
digestión
digestão
هضم کردن