جدول جو
جدول جو

معنی گیلوا - جستجوی لغت در جدول جو

گیلوا
(لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش کوچصفهان شهرستان رشت. واقع در 4هزارگزی شمال خاوری کوچصفهان و 2هزارگزی شوسۀ کوچصفهان به لاهیجان. محلی جلگه و هوای آن معتدل ومرطوب و سکنۀ آن 2500 تن است. آب آن از سفیدرود تأمین میشود. محصولات عمده آن برنج، چای و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
گیلوا
از بادهای محلی درمنطقه مازندران با جهت شمال شرقی به غرب
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیلدا
تصویر گیلدا
(دخترانه)
طلا (اسپانیایی)، دختری از تبار گیلک، طلا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیلو
تصویر گیلو
(پسرانه)
نام وزیر و قهرمانی در منظومه ویس و رامین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیلو
تصویر گیلو
قسمت بالای دیوار در زیر سقف که بر آن نقاشی و گچ بری کنند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
دهی است جزء دهستان شاهرود و بخش شاهرود شهرستان هروآباد. واقع در 31هزارگزی خاوری هشجین و 36 هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه. محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 1101 تن است. آب آن از پنج رشته چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
داروفروش. (شرفنامۀ منیری) (آنندراج). داروفروش و دواساز و عطار. (ناظم الاطباء). در برهان با ’پ’ آمده است و ظاهراً مصحف پیلور (پیله ور) باشد. (حاشیۀ برهان). رجوع به پیلوا و پیله ور شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
داروفروش. (انجمن آرا) (شرفنامه). داروفروش و عطار. (برهان). پیلور
لغت نامه دهخدا
گیلوئی، قسمت فاصله مابین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچبری کنند و به منزلۀ گلوی طاق و سقف است و هنوز هم به همین عبارت در زبان عموم هست ولی در فرهنگها ضبط نشده است، (گنجینۀ گنجوی یا دفتر هفتم حکیم نظامی ص 136) :
صفه ای تا فلک سر آورده
گیلوی طاق او برآورده،
(گنجینۀ گنجوی)،
رجوع به گیلویی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ لَ)
دهی است جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد. واقع در 31 هزارگزی خاور هشجین و 38 هزارگزی شوسۀ هروآباد به میانه. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل، دارای 304 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک و تاجیکی زبانند. این دهکده از سه رشته چشمه سار مشروب میشود و محصولاتش غلات و سردرختی است. اهالی بزراعت و گله داری امرار معاش میکنند و از صنایع دستی به جاجیم و گلیم بافی مشغولند. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خُ لَ لَ)
دهی است جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد، دارای 121 تن سکنه. آب آن از چهار رشته چشمه و محصول آن غلات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیلوا
تصویر پیلوا
دارو فروش، عطار
فرهنگ لغت هوشیار
کیلوئی، قسمت فاصله ما بین طاق و عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچبری کنند و بمنزله گلوی طاق و سقف است و هنوز هم بهمین عبارت در زبان عموم هست
فرهنگ لغت هوشیار
گاو زرد رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
خیس، مرطوب
دیکشنری اردو به فارسی