جدول جو
جدول جو

معنی گیلاباد - جستجوی لغت در جدول جو

گیلاباد
نام موضعی است در مشرق ری که در آن بناهای عظیم و چشمه سار و باغهای زیبا باشد، آن را مرداو بن لاشک بنا نهاد، (از معجم البلدان)، معرب آن جیلاباذ است، رجوع به جیلاباذ شود
لغت نامه دهخدا
گیلاباد
(کَ)
شهر کوچکی است از ناحیۀ گیلان و ایشان را (گیلانیان شهرکها است با منبر چون، گیلاباذ، شال، دولاب. (حدودالعالم چ دکتر ستوده ص 150)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلباد
تصویر گلباد
(پسرانه)
داری بوی گل، کلباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(بَ)
دهی از بخش حومه شهرستان نائین. سکنۀ آن 430 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
به معنی جبروت است همچنانکه روان کرد به معنی ملکوت است. (برهان). عالم جبروت است چنانکه روان کرد به معنی شهر ارواح است و به عبارت اخری عالم ملکوت است. و به اصطلاح صوفیه عوالم وجود پنج است: هاموت و لاهوت و جبروت و ملکوت و ناسوت که آخر همه است. (آنندراج) (انجمن آرا). از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 262 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
شهر گناباد که نام سابق آن جونمید بوده در 286هزارگزی مشهد و 212هزارگزی بیرجند، در سر سه راهی زاهدان و مشهد و یزد واقع شده و مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 58 درجه و 41 دقیقه، عرض 34 درجه و 21 دقیقه. بطوری که آثارو علائم نشان میدهد گناباد یکی از شهرهای قدیمی است که در زمان سلاطین هخامنشی ایجاد شده، برای اثبات مدعا قرائنی وجود دارد، از قبیل قبر پیران ویسه قلعۀ فرود و قلعۀ رستم و قریۀ معروف پشنگ که در اصطلاح محلی معروفند. این شهر با وجود اینکه در سر راه تجارتی زاهدان به یزد قرار گرفته ترقی قابل ملاحظه ای نکرده است. جز یک خیابان شمالی جنوبی جدیدالاحداث، بقیۀ معابر تغییراتی نکرده است. زندگانی آنان نیز بطور ساده و مانند دهاتی ها انجام میگیرد. این شهر دارای قریب 7333 تن جمعیت، 104 باب مغازه مختلف، یک بیمارستان 30تختخوابی و بهداری، یک دبیرستان و دو دبستان می باشد. آب مشروبی شهر از دو رشته قنات که از براکوه بطرف شهر کشیده شده و عمق آنها به 350 الی 400 گز میرسد وآب آنها هیچ وقت رو به نقصان نمی گذارد تأمین می شود. از آثار تاریخی آن مسجدجامع است که مربوط به قرن هفتم هجری است و کتیبه هائی بخط کوفی در آن نوشته شده است. در 30هزارگزی جنوب باختری آن نیز محلی است به نام ارک فرود که در بالای ارتفاعات واقع شده است. مطلعین محل اظهار میدارند که در زیر این کوه، غاری وجود دارد که دو مدخل خاوری و باختری دارد، لیکن تاکنون کسی موفق نشده به داخل آن برود. دیگر از آثار تاریخی گناباد قبر پیران ویسه است که در بالای ارتفاعات مجاورزیبد می باشد. در ارک فرود آبشارهای متعددی وجود دارد که ارتفاع آنها تا چهل گز میرسد و در موقع فراوانی آب، تماشائی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان لاشار بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع در 56000گزی جنوب بمپور، کنار راه شوسۀ بمپور به چاه بهار. هوای آن گرم و دارای 250 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، خرما، برنج و ذرت میباشد. شغل اهالی زراعت وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام محله ای است به بخارا. و عبدالله بن مجید کلابادی از آنجاست. (انجمن آرای) (آنندراج). نام دروازه ای به بخارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بر دروازۀ کلاباد در منزل درویش بودند. (انیس الطالبین ص 138). به دروازه کلاباد رسیدم نماز شام شده بود. (انیس الطالبین ص 159). با جمعی از درویشان شهر بخارا در دروازۀ کلاباد بودند در منزل درویش. (انیس الطالبین ص 159). حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه در بخارا در محلۀ کلاباد بودند. (انیس الطالبین ص 77). و رجوع به کلابادی و احوال و اشعار رودکی ص 94 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند، واقع در 12هزارگزی باختر شهر نهاوند و 2500گزی شمال گیلان، محلی جلگه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 990 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، و محصول آن غلات و توتون و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 5هزارگزی شمال باختری نکا، واقع در دشت و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 25 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از توابع اصفهان و دارای معدن زغال سنگ است، قطر رگه های آن به یک متر و شصت سانتیمتر میرسد، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 236 و 40)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد. واقع در 22هزارگزی جنوب باختری زاغه و 16هزارگزی جنوب شوسۀ خرم آباد به بروجرد. محلی جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه ازنا تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی می باشد. ساکنان آن از طایفۀ سگوند بوده و برای تعلیف احشام خود به ییلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان گور بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. واقع در 48هزارگزی خاور ساردوئیه و 6هزارگزی شمال راه مالرو دارزین به ساردوئیه. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 71 تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میگردد. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ نِ)
شهری است از بلاد بین نیریز و داراب و فسا (در جنوب شهر خیر و شمال شرقی فسا و جنوب غربی نیریز) معرب آن جشناباد است. (تاریخ مغول ص 381)
لغت نامه دهخدا
(عَ لی یا)
علی آباد. نام چندین قریه است در نواحی ری. یکی از آنها در زیر قلعۀ طبرک واقع شده و بقیه در اطراف و حوالی ری است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هَِ جْ جی کَ دَ)
مقابل پائین باد، مقابل زیرباد، (یادداشت مؤلف)،
- امثال:
بسیار خوشبویی بالاباد هم بنشین
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ازپسران ویسه که از پهلوانان تورانی است:
سپهبدگزین کرد گلباد را
چو گرسیوز و جهن و پولاد را.
فردوسی.
رجوع به ولف شود
لغت نامه دهخدا
از دهات بابل
فرهنگ گویش مازندرانی