جدول جو
جدول جو

معنی گیسودراز - جستجوی لغت در جدول جو

گیسودراز
(دِ)
آنکه گیسوی بلند دارد. صاحب گیسوی دراز و بلند
لغت نامه دهخدا
گیسودراز
(دِ)
محمد بن یوسف حسینی دهلوی. از صوفیان طریقت چشتیه است. وی به جای محمود چراغ دهلی بر مسند طریقت نشست و در سال 825 هجری قمری درگذشت. او را رسائلی به فارسی است. تاریخ وفات او را چنین نظم کرده اند:
عالمی را کشید از چه آز
به رسنهای گیسوان دراز
سال نقلش که همچو لؤلؤ سفت
عقل مخدوم دین و دنیا گفت.
دیوانی دارد که شاگرد او سید محمد آن را گردآوری کرده است. (از الذریعه ج 9 ص 937)
لغت نامه دهخدا
گیسودراز
صاحب موی بلند و دراز
تصویری از گیسودراز
تصویر گیسودراز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مرکب از: گیسو+ دار (دارنده)، (حاشیۀ برهان چ معین)، دارندۀ گیسو، گیسو و گیس دار، ذوذؤابه، آنکه مویهای سر وی دراز باشد، (از ناظم الاطباء)، کنایه از سید باشد، (برهان)، به مناسبت آنکه علویان در قدیم گیسو داشتند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، مولازاده، (برهان) (آنندراج)، مولازاده یعنی پسر غلام، (غیاث اللغات)، پیرزاده، (برهان قاطع) (آنندراج)،
- هفت گیسودار، بنات نعش، هفت اورنگ:
چون دو لشکر درهم افتادند چون گیسوی حور
هفت گیسودار چرخ از گرد معجر ساختند،
خاقانی،
،
نام ستاره ای نحس که مانند گیسوی دراز برآید و قدما او را از ثوانی نجوم شمرده و می گفتند بخاری است متصاعد از زمین که چون به کرۀ نار رسد بسوزد یک سوی آن غلیظ و دیگر سوی تنگ یعنی رقیق بود و سوی رقیق را ذؤابه و سوی غلیظ را ذنب می نامیدند، رجوع به ذوذؤابه شود
لغت نامه دهخدا
صفت کرساسپ (گرشاشب) فرزند ثریت است که در ادبیات پهلوی و فارسی از مشاهیر پهلوانان ایران است، و صفات دیگری چون: (گئسو) و گرزورو (گذور) و نرمنش (نئیرمنو) (نیرم) (نریمان)، داشته ولی از نخستین صفت او (گیسودار) یا گئسو در حماسه های ملی ما اثری نیست، (از حماسه سرایی در ایران چ 1 و 2 ص 518)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیسو دراز
تصویر گیسو دراز
آنکه دارای گیسوی بلند است
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای گیسو است، سید علوی (بمناسبت آنکه در قدیم علویان گیسو داشتند)
فرهنگ لغت هوشیار
دو عصب موازی پشت که از گردن شروع می شود و تا پایین کمر ادامه
فرهنگ گویش مازندرانی