- گیرا
- جذاب
معنی گیرا - جستجوی لغت در جدول جو
- گیرا
- گیرنده، کنایه از جذاب، دلربا
- گیرا
- دلربا، جذاب
- گیرا
- گیرنده، جذاب، فریبنده، زیبا، اثرگذار، مؤثر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گیرنده، در حال گرفتن
آنی، موقتی، موقت
از این جهت بدین سبب ایرا
زیرا
ابزاری که برای نگه داشتن، فشار دادن و یا گرفتن چیزی به کار می رود، انبر، وسیله ای چوبی، فلزی یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله، وسیله ای برای جمع کردن یا نگه داشتن موی سر، وسیله ای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم، در پزشکی وسیله ای برای بستن رگ و مانند آن
زیرا، از این جهت، به این دلیل
یاد گیرنده، باهوش، کسی که حافظۀ خوب دارد
پیراستن، پسوند متصل به واژه به معنای پیراینده مثلاً بوستان پیرا، پوست پیرا، ناخن پیرا
ازیرا، از این راه، از این رو، از این جهت، ایرا
زیراک: (حرف) ازیراک، زیرا که، برای این که
زیراک: (حرف) ازیراک، زیرا که، برای این که
نوعی خوراک که برنج و لپه و گوشت را لای تکه های شکمبۀ گوسفند می پیچند و می پزند، گدک
موقت، زود گذر، بی اعتبار
در ترکیبات بکار رود و حاصل مصدر سازد بمعانی ذیل: الف - گرفتن: آب گیری بهانه گیری خمیر گیری گردگیری. ب - آلت گرفتن و استخراج: آب میوه گیری گلابگیری. توضیح در حقیقت این کلمات بصفات مختوم به گر پیوندد
آلتی که چیزی را بگیرد و نگاه دارد، انبر کوچک
اول شخص مفرد مضارع از گرفتن، در مورد فرض و انگارش استعمال شود: گیرم که مارچوبه کند تن بشکل مار کوزهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست ک (خاقانی)
عمل گرفتن گیرندگی، قبض تصرف، نیزه زنی طعن، سرزنش ملامت، جرم گناه، تقصیر عیب
کاغذ سیگارت که بوسیله ماشین پیچیده شود
ژاپنی بزم آور چمانی زنی که تحت تعلیم و تربیت مخصوص آداب معاشرت و مشغول کردن مردان و رقص و فنون دیگر را فرا گیرد و مجالس بزم مردان را گرم کند
میرنده، فانی: (و دیگر گویند گبران. . که ایزد اندر جهان نخستین چیز مردی آفرید و گاوی و آن مرد گیومرث خوانند و معنی گیومرث زنده گویای میرا بود)
یاد گیرنده آموزنده
از این جهت
میرنده، فانی
یادگیرنده، آموزنده، کسی که حافظه خوب دارد
زن ژاپنی که فنون و آداب مخصوص بزم آرایی و سرگرم ساختن مردان را فرا گرفته باشد