جدول جو
جدول جو

معنی گیاه - جستجوی لغت در جدول جو

گیاه
هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
تصویری از گیاه
تصویر گیاه
فرهنگ فارسی عمید
گیاه
نبات، رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت، علف سبز، سبزه
تصویری از گیاه
تصویر گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه
هر رستنی که از زمین بروید
تصویری از گیاه
تصویر گیاه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

((هَ))
بخشی از رویان دانه که پس از رویش دانه و رشد به گیاه جدید تبدیل می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیاهی
تصویر گیاهی
Vegetative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
растительный
دیکشنری فارسی به روسی
पौधों का
دیکشنری فارسی به هندی
উদ্ভিদজাত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گیشه
تصویر گیشه
باجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گینه
تصویر گینه
جنس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گواه
تصویر گواه
شاهد، استناد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گناه
تصویر گناه
جناح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیاه
تصویر حیاه
زیستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه
تصویر سیاه
تیره و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیشه
تصویر گیشه
باجه، گیشه، جایگاه مخصوص فروش بلیت یا گرفتن و دادن پول در سینما، بانک و مانند آن ها، دریچه، روزنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیره
تصویر گیره
ابزاری که برای نگه داشتن، فشار دادن و یا گرفتن چیزی به کار می رود، انبر، وسیله ای چوبی، فلزی یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله، وسیله ای برای جمع کردن یا نگه داشتن موی سر، وسیله ای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم، در پزشکی وسیله ای برای بستن رگ و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میاه
تصویر میاه
ماء ها، آبها، جمع واژۀ ماء
فرهنگ فارسی عمید