- گیاه
- هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
معنی گیاه - جستجوی لغت در جدول جو
- گیاه
- نبات، رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت، علف سبز، سبزه
- گیاه
- هر رستنی که از زمین بروید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Vegetative
vegetativo
vegetativ
roślinny
растительный
рослинний
vegetativo
végétatif
vegetativo
vegetatief
पौधों का
vegetatif
bitkisel
wa mimea
উদ্ভিদজাত
نباتیاتی
نباتيٌ
باجه
شاهد، استناد
جناح
زیستن
تیره و تاریک
باجه، گیشه، جایگاه مخصوص فروش بلیت یا گرفتن و دادن پول در سینما، بانک و مانند آن ها، دریچه، روزنه
ابزاری که برای نگه داشتن، فشار دادن و یا گرفتن چیزی به کار می رود، انبر، وسیله ای چوبی، فلزی یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله، وسیله ای برای جمع کردن یا نگه داشتن موی سر، وسیله ای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم، در پزشکی وسیله ای برای بستن رگ و مانند آن
ماء ها، آبها، جمع واژۀ ماء