جدول جو
جدول جو

معنی گیانا - جستجوی لغت در جدول جو

گیانا
گیان، عناصر اربعه، (فرهنگ شعوری ج 2 ص 308)، آخشیج، ظاهراً مصحف کیانا باشد، رجوع به همین کلمه شود:
همه آزادگی است همت او
قهر کرده ست مر گیانا را،
امیرخسرو (از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیانا
تصویر دیانا
(دخترانه)
در اساطیر رومی الهه ماه، جنگلها، حیوانات، و زنان هنگام وضع حمل، دیانا در معبدش در رم به عنوان الهه باکره مورد احترام بود، او مطابق آرتمیس در اساطیر یونانی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیانا
تصویر کیانا
(دخترانه)
طبیعت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیانا
تصویر کیانا
طبیعت، برای مثال همه آزادگی و همت تو / قهر کرده ست مر کیانا را (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۲)، هر یک از عناصر چهارگانه
فرهنگ فارسی عمید
در نزد رومیان قدیم الهۀ ماه و جنگل ها و حامی زنان در هنگام زاییدن. او را به صورت زنی که لباس صیادان در تن و کمان و جعبۀ تیری در دست داشت مجسم می ساختند
فرهنگ فارسی عمید
عناصر اربعه باشد، (فرهنگ شعوری ج 2 ص 312) :
باد باقی به دولت و عمرش
تا موالید و این گیان برجاست،
ابوالمعالی (از فرهنگ شعوری)،
مخصوص به این فرهنگ است، ظاهراً مصحف کیانا باشد، رجوع به کیانا شود
لغت نامه دهخدا
یا سرآب گیان، رودی است در دهستان سفلای نهاوند، (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز دهستان پایین شهرستان نهاوند، واقع در 12هزارگزی باختر شهر نهاوند و 8هزارگزی جنوب رود خانه گاماسیاب، محلی جلگه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 2600 تن است، آب آن از رود سراب مهم تأمین میشود، و محصول عمده آن غلات، توتون، حبوب و انگور و شغل اهالی زراعت و گله داری است، دبستان دارد و در تپه مجاور این ده آثار تاریخی قبل از میلادبه دست آمده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین کانتون آلیر، ایالت ویشی در فرانسه، در کنار اندلت، دارای 4752 تن سکنه است و راه آهن دارد
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بنافت بخش دودانگۀ شهرستان ساری، واقع در 8 هزارگزی جنوب کهنه ده با 620 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کیا)
طبایع باشد، فیلسوفان کیاناکیان خوانند. (لغت فرس اسدی چ هرن ص 5). طبایع باشد به زبان فلاسفه. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 12). طبایع بود، و کیان نیز خوانند. (صحاح الفرس). طبایع باشد که حرارت و برودت و رطوبت و یبوست است. (برهان). هر یک از طبایع چهارگانه یعنی حرارت و برودت و رطوبت و یبوست. (ناظم الاطباء). از سریانی کیانا (طبیعت). (حاشیۀ برهان چ معین). طبیعت. توضیح آنکه در فرهنگها به معنی طبایع (جمع) گرفته اند. (فرهنگ فارسی معین) :
همه آزادگی همت تو
قهر کرده ست مر کیانا را.
خسروی (از لغت فرس چ اقبال ص 12).
رجوع به کیا شود، عناصر اربعه. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). عناصر اربعه را نیز گویند. (برهان). هر یک از عناصر چهارگانه یعنی آب و خاک و باد و آتش. (ناظم الاطباء)، اصل و بنای هر چیز را گفته اند. (برهان). اصل و بنا و بنیاد هر چیزی. (ناظم الاطباء). رجوع به کی (ک / ک ) و کیان شود، مرزبان را هم می گویند که زمین دار باشد. (برهان). مرزبان و زمین دار. (ناظم الاطباء). رجوع به کی (ک / ک ) شود
لغت نامه دهخدا
دیان، در دین رومی الاهۀ ماه و جنگلها و حیوانات و زنان است بهنگام وضع حمل، دیانا مطابق اساطیر یونانی آرتمیس بود و در معبدش در رم بعنوان الاهۀ باکره مورد احترام بود وی که دختر ’ژوپیتر’ و ’لاتون’ بود بدستور پدر نمی بایست ازدواج کند و ژوپیتر تیرهایی بدو داد و موکبی از پریان را همراه او کرد و او را ملکۀ جنگلها و یا ربه النوع ساخت، مشغولیت عمده او شکار بود مع هذا عاشق ’اندیمیون’ چوپان گردید، معروفترین معبد در آریکیا نزدیک دریاچۀ ’نمی’ بود که در آنجا با شعائر باروری و با مهین مادر خدایان مرتبط وبعنوان الاهۀ زمین مورد پرستش بود، ربه النوع شکار وماه در نزد یونانیان و در ایران قدیم دیانا را با آناهیتا مطابقت میداده اند، (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 669، 810 و ج 3 ص 2701 و 2702)، رجوع به اساطیر یونان، دائرهالمعارف فارسی، فرهنگ فارسی و معبد دیان شود
لغت نامه دهخدا
(ای یا)
اسم مبهم یا ضمیر منصوب یعنی ما. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرگیان. نام قدیم شهر مرو. (از تاریخ ایران باستان ص 2188)
لغت نامه دهخدا
خیمه چادر. توضیح فرهنگها این کلمه را در کاف تازی (کیان) آورده اند و بیت ذیل را از ابوشکور بشاهد آن نقل کرده اند: همه باز بسته بدین ریسمان (آسمان. دهخدا) که بر پرده (برده. دهخدا) بینی بسان کیان. چنانکه کلمه پهلوی نشان میدهد صحیح با گاف پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی سرشت طبیعت: همه آزادگی همت تو قهر کرده است مر کیانا را. (خسروی) توضیح در فرهنگها بمعنی طبایع گرفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیانا
تصویر عیانا
بطور آشکار، به عین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیانا
تصویر کیانا
طبیعت، اصل هر چیز، هر یک از طبایع چهارگانه
فرهنگ فارسی معین
از توابع بنافت ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
پستان حیوانات اهلی، مانند پستان گاو، اسب و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
خوٰاندن، آهنگ
دیکشنری اردو به فارسی
ریختن، رها کردن
دیکشنری اردو به فارسی