- گیارنگ (پسرانه)
- کیارنگ، سردار و فرمانده
معنی گیارنگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سفید، پاکیزه، لطیف، رنگ پاک و پاکیزه
پاک پاکیزه نظیف
آکرماتیک
بی توقف، بشتاب، بسرعت
پرند
آنچه رنگ نداشته باشد، کنایه از ساده و بی آلایش، طرح ساده که نقاش بر روی پارچه یا کاغذ می کشد و بعد آن را رنگ آمیزی می کند
مانند سر گاو، گاوسر، گاومانند، گاوسار، گرزی که آن را به شکل سر گاو ساخته باشند، برای مثال بیامد خروشان بدان دشت جنگ/ به چنگ اندرون گرزۀ گاو رنگ (فردوسی - ۲/۱۸۰)
ناظر امور لشکری ایران، مرز بان صاحب سرحد، حاکم فرماندار: کنارنگ یا پهلوان هر که هست همه داد جویند با زیر دست، شحنه
آنچه بهیئت گاو است. یا گرز (گرزهء) گاورنگ. گرز فریدون که سر آن بشکل سر گاو بود: بیامد خروشان بدان دشت جنگ بدست اندرون گرزه گاو رنگ. (هرمزدنامه)
سنگ سلیمانی مغنیسا
آنچه رنگ آن به گرد ماند برنگ گرد و غبار
آنچه که بدان آتش افروزند آتش زنه
حاکم، والی، مرزبان، برای مثال کنارنگ با پهلوان هر که هست / همه داد جویید با زیردست (فردوسی - ۷/۱۲۸)
Colorless
бесцветный
farblos
безбарвний
bezbarwny
sem cor
privo di colore
sin color
incolore
kleurloos