حمل کردن گوهر. گوهرکشی، مجازاً اشک فراهم کردن گریستن را: بی چراغ روی او ای دیده تر مژگان مکن روز ما بی او سیاه است و تو گوهر میکشی. ملاقاسم مشهدی (از بهار عجم). - گوهر در چیزی کشیدن، گوهر در رشته کشیدن. (از بهار عجم)
حمل کردن گوهر. گوهرکشی، مجازاً اشک فراهم کردن گریستن را: بی چراغ روی او ای دیده تر مژگان مکن روز ما بی او سیاه است و تو گوهر میکشی. ملاقاسم مشهدی (از بهار عجم). - گوهر در چیزی کشیدن، گوهر در رشته کشیدن. (از بهار عجم)