- گوهرجوی
- غواص
معنی گوهرجوی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و شغل گوهرجوی طلب جواهر
مانند گوهر بسان جواهر: گاه گوهر پاش گردد گاه گوهر گون شود گاه گوهر بار گردد گاه گوهر خر شود. (فرخی)
عمل گوهرکش حمل گوهر
جوینده مهربانی
جوهری، ذاتی
گوهردار، کنایه از اصیل، پاک نژاد، آراسته به گوهر، جواهرنشان، گوهرفروش، جواهرفروش
منسوب به گورجستان. از مردم گورجستان گرجی، زبان مردم گورجستان گرجی
چیزی را گویند که از گوهر ساخته باشند، زرنگار، مرصع، منسوب به گوهر
گوهرفروش، زرگر، ذاتی، سرشتی، اصیل، پاک نژاد