جدول جو
جدول جو

معنی گوندک - جستجوی لغت در جدول جو

گوندک
(گُنْ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 6 هزارگزی خاوری نجف آباد و 12هزارگزی جنوب شوسۀ بیجار به سنندج. تپه ماهور و هوای آن سردسیرو سکنۀ آن 180 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درختچه ای با برگ های پنجه ای شبیه برگ شاهدانه و گل های زیبا به صورت سنبله به رنگ آبی مایل به بنفش یا سرخ کم رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندک
تصویر گندک
گوگرد، باروت
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ)
قریه ای است در چهار فرسنگ و نیمی میانۀ جنوب و مشرق رام هرمز (در فارس) . (از فارسنامۀ ناصری گفتار دوم ص 216)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
در لغت فرس اسدی چ اقبال در حاشیۀ ص 439 ذیل واژۀ غوزه آمده: گوزۀ پنبه باشد و گندک نیز گویند و به تازی جوزی خوانند. در قم گندل به این معنی است. و رجوع به گندشک شود
لغت نامه دهخدا
(گَ وَ)
دهی است از دهستان باهد کلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. در 52هزارگزی جنوب خاوری دشتیاری کنار مرز پاکستان. جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چاه است. محصول آنجا ذرت، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُنْ)
دهی است از دهستان بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در 12500 گزی باختری اهر و 200 گزی ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی و هوای آن معتدل مایل به گرمی است. سکنۀ آن 383 تن است. آب آن از رود خانه اهرچای تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ نِ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال کشف رود. جلگه و هوای آن معتدل و گرم سیر و سکنۀ آن 81 تن است. آب آن از قنات تأمین میگردد. محصولاتش غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گَ وَ دَ / دِ)
جوال حبوب و غله. (آنندراج از فرهنگ اشتنگاس)
لغت نامه دهخدا
(گُنْ)
پل. نام کاردینال رتز از خانوادۀ اشرافی فلورانسی است
لغت نامه دهخدا
(رَ وَ دَ)
روروک. (دولابچه ای که در آن بالا و پایین رود). (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ)
گوگرد. (برهان) (آنندراج). ظاهراًاین کلمه هندی است. (رشیدی). رجوع به گندش و گوگرد شود. در الفاظالادویه گندهک به معنی گوگرد آمده و هندی دانسته شده است. رجوع به همین کلمه شود، باروت. (برهان) (آنندراج). رجوع به باروت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گندک
تصویر گندک
گوگرد، باروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گونده
تصویر گونده
جوال حبوب و غله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روندک
تصویر روندک
دولابچه ای که در آن بالا و پایین رود روندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوندک
تصویر آوندک
آمپول
فرهنگ واژه فارسی سره
چانه ی خمیر
فرهنگ گویش مازندرانی