کنایه از سخنی و حرفی بود که یک بار دیگر شنیده شده باشد و نیز سخنی باشد که به شخصی بگویند تا وقتی از اوقات دیگر به کار آن شخص یا دیگری آید. (برهان). سخنی که یک بار شنیده باشند بلکه بمعنی مطلق شنیده شده و مسموع است. (آنندراج). سخنی که یک بار به گوش رسیده باشد. (انجمن آرا). به گوش خوردن و یک بار شنیده شدن. (فرهنگ نظام). - گوشزد ساختن، گوشزد کردن. شنواندن: ناله ای تا به نهان گوشزد گل سازد پر بلبل شود ار ریشه گل نیست عجب. واله هروی (از آنندراج). - گوشزد شدن، گفته شدن به کسی. به سمع رسیدن: شب نالۀ من گوشزد مرغ چمن شد بیچاره گرفتار گرفتاری من شد. باقر کاشی (از آنندراج). - گوشزد گردیدن، گوشزد شدن. شنیده شدن: برهم خوردگی جماعت قزلباش شایع و گوشزد خاص و عام گردید. (مجمل التواریخ گلستانه)
کنایه از سخنی و حرفی بود که یک بار دیگر شنیده شده باشد و نیز سخنی باشد که به شخصی بگویند تا وقتی از اوقات دیگر به کار آن شخص یا دیگری آید. (برهان). سخنی که یک بار شنیده باشند بلکه بمعنی مطلق شنیده شده و مسموع است. (آنندراج). سخنی که یک بار به گوش رسیده باشد. (انجمن آرا). به گوش خوردن و یک بار شنیده شدن. (فرهنگ نظام). - گوشزد ساختن، گوشزد کردن. شنواندن: ناله ای تا به نهان گوشزد گل سازد پر بلبل شود ار ریشه گل نیست عجب. واله هروی (از آنندراج). - گوشزد شدن، گفته شدن به کسی. به سمع رسیدن: شب نالۀ من گوشزد مرغ چمن شد بیچاره گرفتار گرفتاری من شد. باقر کاشی (از آنندراج). - گوشزد گردیدن، گوشزد شدن. شنیده شدن: برهم خوردگی جماعت قزلباش شایع و گوشزد خاص و عام گردید. (مجمل التواریخ گلستانه)
جنتیانا، گیاهی با ساقۀ بلند میان تهی گره دار، برگ های شبیه برگ کدو و گل های سرخ مایل به کبود که در کوه ها و جاهای نمناک و سایه دار می روید، دم کردۀ ریشۀ آن برای درمان اسهال، سوءهاضمه، کرم معده و یرقان به کار می رود، کوشاد
جِنتیانا، گیاهی با ساقۀ بلند میان تهی گره دار، برگ های شبیه برگ کدو و گل های سرخ مایل به کبود که در کوه ها و جاهای نمناک و سایه دار می روید، دم کردۀ ریشۀ آن برای درمان اسهال، سوءهاضمه، کرم معده و یرقان به کار می رود، کوشاد
به معنی جعل باشد، و آن جانوری است که سرگین را گلوله کند و غلطاند و ببرد. (برهان). گوزده. گونژده. قیاس شود با طبری گوی زنگو (جعل) ، مازندرانی کنونی گوزنگو ’واژه نامه 666’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) (شعوری ج 2 ص 295). این کلمه را به صورت گورد هم آورده که تصحیف گوزد است. رجوع به گوگار شود
به معنی جعل باشد، و آن جانوری است که سرگین را گلوله کند و غلطاند و ببرد. (برهان). گوزده. گونژده. قیاس شود با طبری گوی زنگو (جعل) ، مازندرانی کنونی گوزنگو ’واژه نامه 666’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) (شعوری ج 2 ص 295). این کلمه را به صورت گورد هم آورده که تصحیف گوزد است. رجوع به گوگار شود
به سمع رسانیدن. شنوانیدن، کمی فهمانیدن. اشاره به امری کردن. تا حدی گفتن چیزی به کسی. (یادداشت مؤلف) ، تذکردادن. خاطرنشان کردن. گوشزد ساختن. با یاد آوردن
به سمع رسانیدن. شنوانیدن، کمی فهمانیدن. اشاره به امری کردن. تا حدی گفتن چیزی به کسی. (یادداشت مؤلف) ، تذکردادن. خاطرنشان کردن. گوشزد ساختن. با یاد آوردن