جدول جو
جدول جو

معنی گوسفندداری - جستجوی لغت در جدول جو

گوسفندداری
(فَ)
عمل و شغل گوسفنددار. گوسپندداری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوسفنددار
تصویر گوسفنددار
دارندۀ گوسفند، آنکه گلۀ گوسفند دارد و گوسفند پرورش می دهد
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
عمل گوسپنددار. گوسفندداری. شبانی. نگهداری گوسفند. رمه داری. گله داری: و آواره شدند و به شبانی و گوسپندداری افتادند (شبانکارگان) . (فارسنامۀ ابن البلخی ص 164)
لغت نامه دهخدا
(چُ)
که گوسفند دارد و تربیت کند. مالک و صاحب گوسفند. نگهدارندۀ گوسفند: مردی بود گوسفنددار. (منتخب قابوسنامه ص 185)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
مرگامرگی گوسفند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چِلْ لَ / لِ نِ)
که گوسپند دارد. گوسفنددار. که گوسپند نگه دارد و تربیت کند
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوسفند داری
تصویر گوسفند داری
عمل و شغل گوسفند دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوسپندداری
تصویر گوسپندداری
گوسفند داری
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گوسفندان را پرورش دهد مالک و نگهدارنده گوسفند: مردی بود گوسفند دار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گوسفندان را پرورش دهد مالک و نگهدارنده گوسفند: مردی بود گوسفند دار
فرهنگ لغت هوشیار