نام دوایی است که از بیخ درخت شمشاد سازند. (آنندراج). نوع نر از گیاه اسل. (ناظم الاطباء). شعوری گوید: بر وزن و معنی جولان است که نوع اعلای آن در مکه یافت می شود و آن را به عربی حضیض مکی گویند. (شعوری ج 2 ص 303)
نام دوایی است که از بیخ درخت شمشاد سازند. (آنندراج). نوع نر از گیاه اسل. (ناظم الاطباء). شعوری گوید: بر وزن و معنی جولان است که نوع اعلای آن در مکه یافت می شود و آن را به عربی حضیض مکی گویند. (شعوری ج 2 ص 303)
دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 47000گزی شمال باختری ارومیه به سلماس. واقع در دره و هوای آن معتدل است. 267 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه و قنات و محصول آن غلات و توتون و چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 47000گزی شمال باختری ارومیه به سلماس. واقع در دره و هوای آن معتدل است. 267 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه و قنات و محصول آن غلات و توتون و چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بافت بخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 13500گزی خاوری هوراند و 30500گزی شوسۀ اهر به کلیبر، واقع در کوهستان وهوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 146 تن است، آب آن از رود خانه قره سو و چشمه تأمین میشود، محصولات آنجا غلات و برنج و پنبه و سردرختی است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی است، راه مالرو دارد و محل سکونت ایل حسینکلو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بافت بخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 13500گزی خاوری هوراند و 30500گزی شوسۀ اهر به کلیبر، واقع در کوهستان وهوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 146 تن است، آب آن از رود خانه قره سو و چشمه تأمین میشود، محصولات آنجا غلات و برنج و پنبه و سردرختی است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی است، راه مالرو دارد و محل سکونت ایل حسینکلو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آشی را گویند که از گوشت و برنج و نخود و گردکان پزند. (برهان) (آنندراج). از: گوز (گردو) + آب. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : نتوان ساخت از کدو گوزاب نه ز ریکاسه جامۀ سنجاب. عنصری. گولانج و گوشت و گرده و گوزاب و گادنی گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم. لبیبی. رجوع به گوداب و گوذاب شود
آشی را گویند که از گوشت و برنج و نخود و گردکان پزند. (برهان) (آنندراج). از: گوز (گردو) + آب. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) : نتوان ساخت از کدو گوزاب نه ز ریکاسه جامۀ سنجاب. عنصری. گولانج و گوشت و گرده و گوزاب و گادنی گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم. لبیبی. رجوع به گوداب و گوذاب شود
پرنده ای است خوش آواز شبیه به بلبل، (برهان)، مرغی است خوش آواز شبیه به بلبل، (رشیدی)، پرنده ای خوش آوازمانند بلبل، (ناظم الاطباء)، گویند پرنده ای است خوش آواز، (انجمن آرا)، رجوع به جهانگیری و آنندراج شود
پرنده ای است خوش آواز شبیه به بلبل، (برهان)، مرغی است خوش آواز شبیه به بلبل، (رشیدی)، پرنده ای خوش آوازمانند بلبل، (ناظم الاطباء)، گویند پرنده ای است خوش آواز، (انجمن آرا)، رجوع به جهانگیری و آنندراج شود
دهی است از بخش دهدز از شهرستان اهواز واقع در 11 هزارگزی خاور دهدز، کنار راه مالرو راکه به کل خواجه بالا. جلگه و گرمسیر است و سکنۀ آن 82 تن است. آب آن از چاه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش دهدز از شهرستان اهواز واقع در 11 هزارگزی خاور دهدز، کنار راه مالرو راکه به کل خواجه بالا. جلگه و گرمسیر است و سکنۀ آن 82 تن است. آب آن از چاه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
گوزالان. دهی است از دهستان چهاردانگه مرکز دهستان بخش هوراند شهرستان اهر، واقعدر 17 هزارگزی شمال باختری هوراند و 22 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. منطقه ای کوهستانی، هوای آن مایل به گرمی و دارای 458 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، توت، گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
گوزالان. دهی است از دهستان چهاردانگه مرکز دهستان بخش هوراند شهرستان اهر، واقعدر 17 هزارگزی شمال باختری هوراند و 22 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. منطقه ای کوهستانی، هوای آن مایل به گرمی و دارای 458 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، توت، گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان فرش و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام پهلوانی است ایرانی، (از آنندراج) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، نام پهلوانی بوده، (انجمن آرای ناصری) از پهلوانان مبارز ایرانیان است که در شاهنامه نام او ذکر شده است، (شعوری ج 2ص 317)، اما در فهرست ولف چنین کلمه ای نیامده است
نام پهلوانی است ایرانی، (از آنندراج) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، نام پهلوانی بوده، (انجمن آرای ناصری) از پهلوانان مبارز ایرانیان است که در شاهنامه نام او ذکر شده است، (شعوری ج 2ص 317)، اما در فهرست ولف چنین کلمه ای نیامده است
دهی است جزء دهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 8 هزارگزی باختری شهرزنجان، کنار راه آهن تبریز به زنجان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 283 تن است. آب آن از زنجان رود تأمین میشود. محصول آن غلات، برنج و قلمستان و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 8 هزارگزی باختری شهرزنجان، کنار راه آهن تبریز به زنجان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 283 تن است. آب آن از زنجان رود تأمین میشود. محصول آن غلات، برنج و قلمستان و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
بر وزن بوستان، پاردم چاروا را گویند و آن چرم یا نواری باشد که در زیر دم ستوران گذارند، (برهان)، بندی است که به زیر دم اسب و دیگر ستوران جنس آن افتد استواری زین و پالان را، (مؤلف) : چوخر ندارم و خربنده نیستم ای جان من از کجا غم پالان و گوزبان ز کجا؟ مولوی (از رشیدی و جهانگیری و انجمن آرا و آنندراج)
بر وزن بوستان، پاردم چاروا را گویند و آن چرم یا نواری باشد که در زیر دم ستوران گذارند، (برهان)، بندی است که به زیر دم اسب و دیگر ستوران جنس آن افتد استواری زین و پالان را، (مؤلف) : چوخر ندارم و خربنده نیستم ای جان من از کجا غم پالان و گوزبان ز کجا؟ مولوی (از رشیدی و جهانگیری و انجمن آرا و آنندراج)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان، واقع در 15000گزی جنوب باختری بهار و 6000گزی جنوب شوسۀ همدان به کرمانشاه، کوهستانی و سردسیر و دارای 220 تن سکنه و آب آن از رود خانه حیدرقاضی خان و محصول آن غلات و توتون و لبنیات و قلمستان و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان، واقع در 15000گزی جنوب باختری بهار و 6000گزی جنوب شوسۀ همدان به کرمانشاه، کوهستانی و سردسیر و دارای 220 تن سکنه و آب آن از رود خانه حیدرقاضی خان و محصول آن غلات و توتون و لبنیات و قلمستان و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
آلفونسو پرز د، معروف به گوزمان ال بوئنزو (1258- 1309 میلادی)، کاپیتن از اهالی کاستیل که در والادولید متولد شد، شهرت وی بیشتر به خاطر شعر معروف باعنوان لوپ د وگا است
آلفونسو پرز دُ، معروف به گوزمان ال بوئنزو (1258- 1309 میلادی)، کاپیتن از اهالی کاستیل که در والادولید متولد شد، شهرت وی بیشتر به خاطر شعر معروف باعنوان لوپ دُ وگا است
میوۀ درخت سرو. (فرهنگ نظام) : آن جوزگره نگر به صوف اخضر چون سرو که او گوزکلاغ آرد بر. نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 123). ، در صحاری گرمسیر نواحی کاشان و بیشتر در مزارع جو گیاهی به افراط میروید که کونه یا ریشه آن مانند سیب زمینی است و آن را گوزکلاغ نامند. در برج اسفند این کونه که گاهی به اندازۀ سیبی درشت است کامل می شود. این کونه دراز و سفیدرنگ است و بتۀ آن برگهای کوچک دارد. گل آن کوچک و زرد و به اندازۀ گل ناز و خوشبو است. در ماه اسفند این گیاه تخم میکند و سه ماه بعد تخم آن میرسد و قابل زرع میشود. کونۀ آن در یک چارک ذرع زیر زمین است. پس از بریان کردن یاپختن آن غذایی لذیذ و به طعم سیب زمینی است و در سالهای قحط کمک خوبی برای غذای مردم آن سامان است. (یادداشت مؤلف)
میوۀ درخت سرو. (فرهنگ نظام) : آن جوزگره نگر به صوف اخضر چون سرو که او گوزکلاغ آرد بر. نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 123). ، در صحاری گرمسیر نواحی کاشان و بیشتر در مزارع جو گیاهی به افراط میروید که کونه یا ریشه آن مانند سیب زمینی است و آن را گوزکلاغ نامند. در برج اسفند این کونه که گاهی به اندازۀ سیبی درشت است کامل می شود. این کونه دراز و سفیدرنگ است و بتۀ آن برگهای کوچک دارد. گل آن کوچک و زرد و به اندازۀ گل ناز و خوشبو است. در ماه اسفند این گیاه تخم میکند و سه ماه بعد تخم آن میرسد و قابل زرع میشود. کونۀ آن در یک چارک ذرع زیر زمین است. پس از بریان کردن یاپختن آن غذایی لذیذ و به طعم سیب زمینی است و در سالهای قحط کمک خوبی برای غذای مردم آن سامان است. (یادداشت مؤلف)
نام یکی از دهستانهای شهرستان گنبدقابوس، همچنین نام یکی از طوایف ترکمن است. این دهستان در قسمت خاور شهرستان و قسمتی در دشت است و اکثر قراء آن در دره های کوهستانی واقع است و هوای دشت معتدل و هوای قراء کوهستانی به نسبت ارتفاع محل سردسیرتر است. آب قراء دهستان از رودخانه های گرگان، زاو، یل چشمه و دوچای تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، حبوبات، صیفی و ابریشم است. شغل مردان زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی از قبیل چادرشب و تافته است. از مراکز مهم گوکلان میتوان کلاله و گلی داغ را نام برد. از نظر آمار به سه حوزۀ 6، 7، 8 تقسیم گردیده و از نظر فرمانداری قسمتی از قراء گوکلان تابع بجنورد است. تعداد قراء حوزۀ 6 و 7 گوکلان 62 آبادی بزرگ و کوچک و جمعیت آن در حدود 20هزارتن است. قراء مهم حوزۀ 6: پیشکمر، تمسک دهنه و یکه قوز، و قراء مهم حوزۀ 8: قرناوه، کریم ایشان و چغلیق وبق قجه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رابینو نویسد: ’قبیله ای که در حوالی مصب گرگان رود سکنی دارند. منطقۀ آنها از یاس تپه در ساحل جنوبی گرگان رود، در مغرب، تا سرچشمۀ گرگان رود در یلده چشمه (یلی چشمه) و دهنۀ گرگان رود در تنگران (در مشرق) و یا تخمیناً از طول جغرافیایی 55 تا 56 درجۀ شرقی می باشد. نهرهائی که اراضی گوکلان را در جلگۀ گرگان مشروب می سازند عبارتند از: آب حاجی لر، کچه قره شور که از قلعۀ کافه و دوزین جاری می شوند و آب باینل از وامنان و آب چقر بیگدلی از دهنۀ فارسیان و فیرنگ و آب عبه خلی خان از دهنۀ تنگران. مردم گوکلان افرادی کشاورزند و در عادات خود مانند بادیه نشین ها نیستند. با روسیه تجارت گاو و گوسفند و پارچۀ ابریشمی دارند و درخت توت پرورش می دهند و کرم ابریشم تربیت می کنند و قدری نیز تریاک می کارند. و به استعمال آن نیز سخت معتادند و مانند ترکمن های دیگر ساعی و کاری نیستند. مصنوعات ایشان فقط نمد و فرش های زبر و مقداری پارچۀ ابریشمی است. سرزمین ایشان بسیار حاصلخیز است و احتیاجی به آبیاری ندارد ولی بواسطۀ کمی جمعیت فرسخ ها از اراضی ایشان عاطل و بی حاصل مانده است. دستۀ گوکلان پیوسته از افراد یموت در هراسند ولی تیره خواجه چون اولاد پیغمبرند و معصوم به شمار می روند هیچ وقت از دست یموت دچار صدمه ای نمی شوند و بدون اسلحه بین قبیله ها رفت و آمد دارند. افراد طایفۀ گوکلان با کردهای بجنورد حاجی لر کبودجامه و سایر سکنۀ حدود شهر استرآباد میانۀ خوبی ندارند. تجاوز و حمله به منظور قصاص و انتقام فراوان اتفاق می افتد. بار مالیات آنها سنگین نیست و عایدات را سرکرده ای که معمولاً یکی از حکام بلوکات استرآباد است می برد. عده گوکلان ها دوهزار خانوار است. بنابر روایت ترکمن ها گوکلان ها در موقع حملۀ مغول قای نامیده می شدند که مشتق از نام قای خان پسر گون خان پسر اغزخان پسر قراخان اولین خان مشرق است. در زمان پادشاهی سلاطین سیمجور آنها به سرزمین کنونی کوچانده شدند. بعد از ویران کردن مشهد مصریان و متفرق ساختن سکنۀ آن بعضی از یموتهای ایگدر و بهلکه در نزدیکی خرابه های آنجا رحل اقامت افکنده ناچار بودند که از آب باتلاق بیاشامند. زیرا که مسیر نهر اترک را در نزدیکی چات بوسیلۀسد بسیار محکم تغییر داده بودند. در ساختن این سد قیر و سرب زیاد به کار بردند’. (از مازندران و استرآباد رابینو صص 100-101 و ترجمه این کتاب صص 137-138)
نام یکی از دهستانهای شهرستان گنبدقابوس، همچنین نام یکی از طوایف ترکمن است. این دهستان در قسمت خاور شهرستان و قسمتی در دشت است و اکثر قراء آن در دره های کوهستانی واقع است و هوای دشت معتدل و هوای قراء کوهستانی به نسبت ارتفاع محل سردسیرتر است. آب قراء دهستان از رودخانه های گرگان، زاو، یل چشمه و دوچای تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، حبوبات، صیفی و ابریشم است. شغل مردان زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی از قبیل چادرشب و تافته است. از مراکز مهم گوکلان میتوان کلاله و گلی داغ را نام برد. از نظر آمار به سه حوزۀ 6، 7، 8 تقسیم گردیده و از نظر فرمانداری قسمتی از قراء گوکلان تابع بجنورد است. تعداد قراء حوزۀ 6 و 7 گوکلان 62 آبادی بزرگ و کوچک و جمعیت آن در حدود 20هزارتن است. قراء مهم حوزۀ 6: پیشکمر، تمسک دهنه و یکه قوز، و قراء مهم حوزۀ 8: قرناوه، کریم ایشان و چغلیق وبق قجه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رابینو نویسد: ’قبیله ای که در حوالی مصب گرگان رود سکنی دارند. منطقۀ آنها از یاس تپه در ساحل جنوبی گرگان رود، در مغرب، تا سرچشمۀ گرگان رود در یلده چشمه (یلی چشمه) و دهنۀ گرگان رود در تنگران (در مشرق) و یا تخمیناً از طول جغرافیایی 55 تا 56 درجۀ شرقی می باشد. نهرهائی که اراضی گوکلان را در جلگۀ گرگان مشروب می سازند عبارتند از: آب حاجی لر، کچه قره شور که از قلعۀ کافه و دوزین جاری می شوند و آب باینل از وامنان و آب چقر بیگدلی از دهنۀ فارسیان و فیرنگ و آب عبه خلی خان از دهنۀ تنگران. مردم گوکلان افرادی کشاورزند و در عادات خود مانند بادیه نشین ها نیستند. با روسیه تجارت گاو و گوسفند و پارچۀ ابریشمی دارند و درخت توت پرورش می دهند و کرم ابریشم تربیت می کنند و قدری نیز تریاک می کارند. و به استعمال آن نیز سخت معتادند و مانند ترکمن های دیگر ساعی و کاری نیستند. مصنوعات ایشان فقط نمد و فرش های زبر و مقداری پارچۀ ابریشمی است. سرزمین ایشان بسیار حاصلخیز است و احتیاجی به آبیاری ندارد ولی بواسطۀ کمی جمعیت فرسخ ها از اراضی ایشان عاطل و بی حاصل مانده است. دستۀ گوکلان پیوسته از افراد یموت در هراسند ولی تیره خواجه چون اولاد پیغمبرند و معصوم به شمار می روند هیچ وقت از دست یموت دچار صدمه ای نمی شوند و بدون اسلحه بین قبیله ها رفت و آمد دارند. افراد طایفۀ گوکلان با کردهای بجنورد حاجی لر کبودجامه و سایر سکنۀ حدود شهر استرآباد میانۀ خوبی ندارند. تجاوز و حمله به منظور قصاص و انتقام فراوان اتفاق می افتد. بار مالیات آنها سنگین نیست و عایدات را سرکرده ای که معمولاً یکی از حکام بلوکات استرآباد است می برد. عده گوکلان ها دوهزار خانوار است. بنابر روایت ترکمن ها گوکلان ها در موقع حملۀ مغول قای نامیده می شدند که مشتق از نام قای خان پسر گون خان پسر اغزخان پسر قراخان اولین خان مشرق است. در زمان پادشاهی سلاطین سیمجور آنها به سرزمین کنونی کوچانده شدند. بعد از ویران کردن مشهد مصریان و متفرق ساختن سکنۀ آن بعضی از یموتهای ایگدر و بهلکه در نزدیکی خرابه های آنجا رحل اقامت افکنده ناچار بودند که از آب باتلاق بیاشامند. زیرا که مسیر نهر اترک را در نزدیکی چات بوسیلۀسد بسیار محکم تغییر داده بودند. در ساختن این سد قیر و سرب زیاد به کار بردند’. (از مازندران و استرآباد رابینو صص 100-101 و ترجمه این کتاب صص 137-138)
گیاهی ازتیره گندمیان که درحدود 80 نوع ازآن شناخته شده است و همگی در نقاط سردسیر و مرطوب میرویند سنبله های این کیاه کم کل است بطوریکه هرسنبله بین 2 تا 4 گل دارد دانه این گیاه یکی از غلات بسیار مرغوب جهت تغذیه دام ها خصوصا اسب است، آرد دانه این گیاه بمصرف تغذیه اطفال نیز میرسد و خصوصا غذای بسیار خوب برای مبتلایان بورم روده است داوسر دوسر شوفان هرطمان زمیر زیوان اولاف جودوسر خرطال یولاف معمولی. یا یولاف ابیض. یکی از گونه های یولاف که دانه هایش دارای رنگ خاکستری روشن میباشد. یولاف سفید یولاف چمنی خرطال ابیض. یا یولاف سفید. یولاف ابیض. یا یولاف صحرایی، گیاهی از تیره گندمیان که دارای سنبله کوتاه و تقریبا مخروطی شکل است بر روی سنبله تارهای طویل و نسبتا ضخیمی وجود دارد این گیاه جز غلات بسیارپست شمرده میشود و تقریبا مصرف علوفه ای هم ندارد در اکثر مزارع بطور خودرو میروید. سنبل ابلیس شعیرابلیس جوهرز یولاف بیابانی، یکی از اقسام یولاف معمولی. یا یولاف معمولی. یولاف. یایولاف وحشی. یکی ازاقسام خودروی یولاف که بنام سبوس و سابوس نیز خوانده میشود داو سر وحشی
گیاهی ازتیره گندمیان که درحدود 80 نوع ازآن شناخته شده است و همگی در نقاط سردسیر و مرطوب میرویند سنبله های این کیاه کم کل است بطوریکه هرسنبله بین 2 تا 4 گل دارد دانه این گیاه یکی از غلات بسیار مرغوب جهت تغذیه دام ها خصوصا اسب است، آرد دانه این گیاه بمصرف تغذیه اطفال نیز میرسد و خصوصا غذای بسیار خوب برای مبتلایان بورم روده است داوسر دوسر شوفان هرطمان زمیر زیوان اولاف جودوسر خرطال یولاف معمولی. یا یولاف ابیض. یکی از گونه های یولاف که دانه هایش دارای رنگ خاکستری روشن میباشد. یولاف سفید یولاف چمنی خرطال ابیض. یا یولاف سفید. یولاف ابیض. یا یولاف صحرایی، گیاهی از تیره گندمیان که دارای سنبله کوتاه و تقریبا مخروطی شکل است بر روی سنبله تارهای طویل و نسبتا ضخیمی وجود دارد این گیاه جز غلات بسیارپست شمرده میشود و تقریبا مصرف علوفه ای هم ندارد در اکثر مزارع بطور خودرو میروید. سنبل ابلیس شعیرابلیس جوهرز یولاف بیابانی، یکی از اقسام یولاف معمولی. یا یولاف معمولی. یولاف. یایولاف وحشی. یکی ازاقسام خودروی یولاف که بنام سبوس و سابوس نیز خوانده میشود داو سر وحشی
نوعی حلوا لابرلا کولانج: گولانج و گوشت و گرده و گوزآب و گادنی گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم، نانی است نازک و لطیف که از سفیده تخم مرغ و نشاسته پزند و در شربت قند اندازند و خورند گلاج
نوعی حلوا لابرلا کولانج: گولانج و گوشت و گرده و گوزآب و گادنی گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم، نانی است نازک و لطیف که از سفیده تخم مرغ و نشاسته پزند و در شربت قند اندازند و خورند گلاج