جدول جو
جدول جو

معنی گورگه - جستجوی لغت در جدول جو

گورگه
(گَهْ)
محل گورخر. گورگاه:
کفل گرد کردند گوران دشت
مگر شیر از این گورگه درگذشت.
نظامی.
بر گرد حظیره خانه کردند
زآن گورگه آشیانه کردند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گورگه
(گَ وُ گَ / گِ)
گبرگه. این کلمه بر وزن فسرده تلفظ می شود. در سنوات اخیر خاصه در تهران به جای میل زورخانه مصطلح شده، درصورتی که گورگه گرفتن نوعی از میل گرفتن است و آن موقعی است که ورزشکار حرکات خود را به نهایت سرعت می رساند و میلها را به اصطلاح سرمچ می گیرد و مرشد هم آهنگ مخصوص برای این حرکت می نوازد و آن آهنگ را از قدیم گورگه گفته اند، و کلمه گورگه از لغات مغولی است که در فارسی باقی مانده و نام نوعی از طبل یا نقاره است که در جنگهای قدیم با آهنگ معینی می نواخته اند. (از تاریخ ورزش باستانی ایران تألیف پرتو بیضائی صص 53- 54). رجوع به گبرگه شود.
- گورگه گرفتن، رجوع به گورگه شود
به مغولی کوس و طبل باشد. و آن را گورگا نیز گویند. (از آنندراج) :
سپه کار پیکار برساختند
گورگه زده سورن انداختند.
شرف الدین علی یزدی (از آنندراج).
رجوع به گورگا شود
لغت نامه دهخدا
گورگه
(گُرْ لُوْ)
دهی است از دهستان گورک بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 50 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و14500 گزی خاور شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و معتدل سالم و دارای 920 تن سکنه است. آب آن از رود خانه شیتو است. محصول آن غلات و توتون و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
گورگه
کوس طبل: نقاره، (زورخانه) میل زورخانه گورگه گرفتن، (زورخانه) آهنگ مخصوصی که مرشد زورخانه برای گورگه گرفتن نوزاد. گورگاه گورخانه: برگرد حظیره خانه کردند زان گورگه آشیانه کردند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گورگا
تصویر گورگا
کوس، طبل، دهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گبرگه
تصویر گبرگه
از ورزش های باستانی ایران که با میل انجام می شد
گبرگه گرفتن: میل گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
ویژگی انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد، آنکه پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد، دورگ، دوتخمه، اکدش، یکدش
فرهنگ فارسی عمید
گور جای مقبره: که این قادسی گورگاه من است کفن جوشن و خون کلاه من است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورکه
تصویر گورکه
کوس طبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورگا
تصویر گورگا
گورگه مغولی کوس، د بوس دبوس زور خانه کوس طبل
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است مانند کمان از آهن ساخته و کشتی گیران بدان در گود زور آزمایی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است مانند کمان از آهن ساخته و کشتی گیران بدان در گود زور آزمایی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
دو تخمه، اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
جای گذر محل عبور معبر: حق تعالی تقدیر کرد که گذرگاه زرند بر در دکان سعید جوهری بود. یا گذرگاه آب. جایی که آب از آن عبور کند معبر آب یا گذرگاه سیل. آبراهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
((دُ رَ گِ))
انسان یا جانوری که پدر و مادرش از دو نژاد باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گبرگه
تصویر گبرگه
((گَ بُ گَ یا گِ))
گبورگه، آلتی است مانند کمان و کشتی گیران با آن در گود زورآزمایی کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گورگا
تصویر گورگا
((گَ وُ))
گورگه، طبل، کوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
Exotic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exotique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exotisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
이국적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
エキゾチックな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
אקזוטי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
विदेशी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
eksotis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
экзотический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exótico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
esotico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
exótico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
异国的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
egzotyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
екзотичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دورگه
تصویر دورگه
ya kigeni
دیکشنری فارسی به سواحیلی