جدول جو
جدول جو

معنی گورنه - جستجوی لغت در جدول جو

گورنه
(نَ / نِ)
در فرهنگ شعوری (ج 2 ص 327) و ناظم الاطباء و اشتینگاس به معنی گوزن نوشته اند اما به نظر می آید که تصحیف گوزن باشد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گورنگ
تصویر گورنگ
(پسرانه)
نام برادر گرشاسپ و پدر نریمان
فرهنگ نامهای ایرانی
(نَ)
فرسخی کمتر میانۀ جنوب و مغرب احمدحسین است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
به زبان فلامان ها دورنیک، شهری است در بلژیک که 33200 تن سکنه دارد. محصول این شهر آهک و سیمان و کود و مبل است. در این شهر کار خانه پارچه بافی و کلیسائی بزرگ قدیمی که متعلق به قرنهای یازده و پانزدهم میلادی است با پنج برج که با روش معماری روم ساخته شده است وجود دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان دودانگۀ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین با 840 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و فاضل آب رود خانه قرجه قیه ومحصول آنجا غلات، یونجه، انگور، گردو و شغل اهالی زراعت، قالیچه و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. معدن سنگ آسیا در حوالی ده واقع است. سنگهای استخراجی به اطراف حمل میگردد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ نِ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه، واقع در شمال خاوری کوزران و خاور باوان سردار. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و چغندرقند و صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو است و در تابستان می توان اتومبیل برد. این دهکده از دو محل بفاصله دو کیلومتر و معروف به علیا و سفلی تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ / نِ)
پیاز و بصل. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گورکه
تصویر گورکه
کوس طبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزنه
تصویر گوزنه
میدان گوی بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورنده
تصویر گورنده
آشفته و درهم شونده
فرهنگ لغت هوشیار
کوس طبل: نقاره، (زورخانه) میل زورخانه گورگه گرفتن، (زورخانه) آهنگ مخصوصی که مرشد زورخانه برای گورگه گرفتن نوزاد. گورگاه گورخانه: برگرد حظیره خانه کردند زان گورگه آشیانه کردند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
و الا، والا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
خلاف ذلك
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
Otherwise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
autrement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
否则
دیکشنری فارسی به چینی
استاندار، فرماندار
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
ورنہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
มิฉะนั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
jika tidak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
אחרת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
さもないと
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
그렇지 않으면
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
vinginevyo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
aksi takdirde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
অন্যথায়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
अन्यथा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
anderweitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
anders
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
інакше
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
иначе
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
w przeciwnym razie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
de otro modo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
de outra forma
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وگرنه
تصویر وگرنه
altrimenti
دیکشنری فارسی به ایتالیایی