جدول جو
جدول جو

معنی گورسگ - جستجوی لغت در جدول جو

گورسگ
(رُ)
دهی است از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 3 هزارگزی خاور چقلوندی و 3 هزارگزی جنوب خاوری شوسۀ خرم آباد به چقلوندی. تپه ماهور و سردسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات و صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش بافی و سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ مال اسد هستند و زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گورنگ
تصویر گورنگ
(پسرانه)
نام برادر گرشاسپ و پدر نریمان
فرهنگ نامهای ایرانی
(رَ)
برادر گرشاسب و پدر نریمان:
برادر یکی داشت جوینده کام
گوی شیردل بود گورنگ نام.
اسدی.
همان سال کاثرط برفت از جهان
شد او نیز در خاک تاری نهان.
اسدی.
در تاریخ سیستان کورنگ با کاف تازی آمده و پسر گرشاسب دانسته شده است. رجوع به تاریخ سیستان چ بهار ص 5 و 6 شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
ستوری که سم آن سم گور را ماند:
سیه چشم و گیسوفش و مشک دم
پری پوی و آهوتک و گورسم.
اسدی.
اشقر گورسم چوزین کردی
گور بر گردش آفرین کردی.
نظامی (هفت پیکر ص 69)
لغت نامه دهخدا
ادوار (1858- 1936 میلادی)، ریاضی دان فرانسوی که در لانزاک متولد شد، وی به وجودآورندۀ آنالیزهای بسیار دقیق و کوچک است
لغت نامه دهخدا
از ایلات ساکن اطراف مهاباد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 109)
لغت نامه دهخدا
به معنی گرس است که از گرسنگی باشد، (برهان)، گرسنگی
لغت نامه دهخدا
(گُ رِ)
یوزف فن... (1776- 1848 میلادی). نویسندۀ سیاسی و تاریخ نگار آلمانی که در کوبلنتس متولد شد. وی یکی از به وجودآورندگان جنبش رمانتیک و مذهب کاتولیک عرفانی است
لغت نامه دهخدا
ستوری که سمش شبیه سم گور باشد: اشقر گور سم چو زین کردی گور بر گردش آفرین کردی. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
گرسنه بودن احتیاج بخوردن داشتن جوع مقابل سیری: تن به بیچارگی و گرسنگی بنه و دست پیش سفله مدار خ
فرهنگ لغت هوشیار