جدول جو
جدول جو

معنی گودرزیان - جستجوی لغت در جدول جو

گودرزیان
(دَ)
خانوادۀ گودرز:
ز گودرزیان مهتر و بهتر است
به ایران سپه بر دو بهره سر است.
(شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 481)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
هاینتس (1888- 1945 میلادی). ژنرال آلمانی که در کولم متولد شد. وی مؤسس ارتش زره پوش آلمانی است و در سال های 1944- 1945 رئیس ستاد این ارتش بوده است
لغت نامه دهخدا
(گُو رَ)
ده کوچکی است از دهستان اسفندقۀ بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت واقع در 117 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 3 هزارگزی جنوب راه فرعی بافت به جیرفت. سکنۀ آن 6 تن است که از طایفۀ لری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
تثنیۀ تودری. یعنی قدومۀ سرخ و قدومۀ سپید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تودری شود
لغت نامه دهخدا
یکی از کوههای کردستان صحنه، (از جغرافیای غرب ایران تألیف د مرگان ترجمه کاظم ودیعی ص 49)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 11 هزارگزی جنوب دژ شاهپور و 3 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به رزاب، با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 73000 گزی باختر قشم و 1000 گزی جنوب راه مالرو باسعیدوبه قشم. جلگه و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 458 تن است. آب آن از چاه و باران است. محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است. صنایع دستی آنان لنگ بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُو نِ)
دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 108000 گزی جنوب خاوری کنگان، کنار راه فرعی لار به گله دار واقع شده است. جلگه و گرمسیر مالاریایی است و سکنۀ آن 92 تن است. آب آن از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
منسوب به گودرز. از نژاد گودرز. گودرزنژاد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
چال گودرزی، نام منطقه ای است در جنوب غربی بروجرد مشتمل بر چند دهکده
هشت فرسخ میانۀ جنوب و مشرق گله دار است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا