کنت ژزف آرتور د... سیاستمدار و نویسندۀفرانسوی که در 1816 میلادی در ویل دآوری متولد شد. وی از آغاز جوانی وارد سیاست شد. در سال 1851 میلادی به سمت دبیری هیئت اعزامی فرانسه در برن و سپس در هانور برگزیده شد. از سال 1854 تا 1858 میلادی دبیر سفارت و از سال 1862 تا 1864 وزیر مختار فرانسه در ایران شد. وی کتابهای بسیاری نوشته است از جمله: سه سال در آسیا (1859) ، مذاهب و عقاید فلسفی در آسیای میانه (1865) ، رساله ای درباره خطوط میخی (1864) ، بررسی درباره عدم تساوی نژادهای بشر که مباحث آن در علمای پیرو تفوق نژادی آلمان مؤثر واقع شده است (1854) ، تاریخ ایران (1869). گوبینو در سال 1882 میلادی در تورن درگذشت
کنت ژزف آرتور دُ... سیاستمدار و نویسندۀفرانسوی که در 1816 میلادی در ویل دآوری متولد شد. وی از آغاز جوانی وارد سیاست شد. در سال 1851 میلادی به سمت دبیری هیئت اعزامی فرانسه در برن و سپس در هانور برگزیده شد. از سال 1854 تا 1858 میلادی دبیر سفارت و از سال 1862 تا 1864 وزیر مختار فرانسه در ایران شد. وی کتابهای بسیاری نوشته است از جمله: سه سال در آسیا (1859) ، مذاهب و عقاید فلسفی در آسیای میانه (1865) ، رساله ای درباره خطوط میخی (1864) ، بررسی درباره عدم تساوی نژادهای بشر که مباحث آن در علمای پیرو تفوق نژادی آلمان مؤثر واقع شده است (1854) ، تاریخ ایران (1869). گوبینو در سال 1882 میلادی در تورن درگذشت
دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان که در 30000 گزی شمال باختری بافت و 4000 گزی جنوب خاوری گوغر واقع شده است، موقعآن کوهستانی و هوای آن سرد و سکنۀ آن 197 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، ساکنان آن از طایفۀ بلوچ هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان که در 30000 گزی شمال باختری بافت و 4000 گزی جنوب خاوری گوغر واقع شده است، موقعآن کوهستانی و هوای آن سرد و سکنۀ آن 197 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، ساکنان آن از طایفۀ بلوچ هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
بر وزن لوبیا، به لغت زند و پازند زبان را گویند، و به عربی لسان خوانند، (برهان)، گوبیا (زبان) ’بندهشن چ یوستی ص 222’، در پهلوی گوباک یا گویاک به معنی گویا و گوینده و سخن گوست، رجوع شود به باروچا ص 196، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
بر وزن لوبیا، به لغت زند و پازند زبان را گویند، و به عربی لسان خوانند، (برهان)، گوبیا (زبان) ’بندهشن چ یوستی ص 222’، در پهلوی گوباک یا گویاک به معنی گویا و گوینده و سخن گوست، رجوع شود به باروچا ص 196، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
گبی. قسمت مرکزی مغولستان که طولش هزار و عرضش از سیصد تا پانصدکیلومتر است. این قسمت را برای امتیاز از کویر گوبی کبیر، گوبی مغول نامند. (ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2251). گویند که در گوبی مغولی زمستان مانند زمستان سیبریا است و تابستان مانند تابستان هند گرما به 53 درجه بالای صفر میرسد... گوبی از ماسه پوشیده شده است و بنابراین حدس میزنند که وقتی اینجا دریا بوده و این دریا با اقیانوس منجمد شمالی ارتباط داشته. (ایران باستان ج 3 ص 2252). گوبی یا شامو، دشت بزرگی است در آسیای مرکزی که یک قسمت از آن متعلق به چین و قسمت دیگر متعلق به جمهوری مغولستان است. (لاروس کوچک)
گُبی. قسمت مرکزی مغولستان که طولش هزار و عرضش از سیصد تا پانصدکیلومتر است. این قسمت را برای امتیاز از کویر گوبی کبیر، گوبی مغول نامند. (ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2251). گویند که در گوبی مغولی زمستان مانند زمستان سیبریا است و تابستان مانند تابستان هند گرما به 53 درجه بالای صفر میرسد... گوبی از ماسه پوشیده شده است و بنابراین حدس میزنند که وقتی اینجا دریا بوده و این دریا با اقیانوس منجمد شمالی ارتباط داشته. (ایران باستان ج 3 ص 2252). گوبی یا شامو، دشت بزرگی است در آسیای مرکزی که یک قسمت از آن متعلق به چین و قسمت دیگر متعلق به جمهوری مغولستان است. (لاروس کوچک)