جدول جو
جدول جو

معنی گهرپسند - جستجوی لغت در جدول جو

گهرپسند
(حُجْ جَ نِ)
مخفف گوهرپسند. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ هََ پَ سَ)
مخفف گوهرپسندی. عمل گوهرپسند
لغت نامه دهخدا
(چِ رَ / رِ)
کسی که گوهر پسندد. جواهرپسند. گوهرپرست. گوهری:
مرا با چنین گوهر ارجمند
همی حاجت آید به گوهرپسند.
نظامی.
چو شه دید در گوهر دلپسند
پسندیده شد کار گوهرپسند.
نظامی.
درآمد به غریدن ابر بلند
فروریخت گوهر به گوهرپسند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(صُ)
بدپسند. مشکل پسند. (یادداشت مؤلف) :
به که سخن دیرپسند آوری
تا سخن از دست بلندآوری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ پَ سَ)
عمل گوهرپسند
لغت نامه دهخدا
(حَ اَ)
مخفف گوهرسنج. که گوهر سنجد. که گوهر به ترازو سنجد:
به ناسفته دری که در گنج یافت
ترازوی خودرا گهرسنج یافت.
نظامی (شرفنامه ص 50).
من از آن خرده چون گهرسنجی
برتراشیدم این چنین گنجی.
نظامی.
رجوع به گوهرسنج شود
لغت نامه دهخدا
کسی که گوهر پسندد جواهر پسند: گوهری جواهری: مرا با چنین گوهر ارجمند همی حاجت آید بگوهر پسند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرپسند
تصویر دیرپسند
مشکل پسند، بد پسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر پسند
تصویر گوهر پسند
جواهر پسند، گوهری
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گوهر را سنجد جواهرسنج: گفت چندین نورد گوهر و گنج بر نسنجیده هیچ گوهرسنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر پسندی
تصویر گهر پسندی
عمل و شغل گوهر پسند
فرهنگ لغت هوشیار