عمل زهدفروش: چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد این چه عیب است بدین بی خردی وین چه خطاست باده نوشی که در او روی و ریایی نبود بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست. حافظ. رجوع به زهد و زهدفروش و دیگر ترکیبهای آن شود
عمل زهدفروش: چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد این چه عیب است بدین بی خردی وین چه خطاست باده نوشی که در او روی و ریایی نبود بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست. حافظ. رجوع به زهد و زهدفروش و دیگر ترکیبهای آن شود
عمل گوهرفروش. عمل جوهری. جوهرفروشی: کنون لعل و گوهرفروشی کند خردکی در این ره خموشی کند. نظامی. من آن گوهر آورده از ناف سنگ به گوهرفروشی ترازو به چنگ. نظامی
عمل گوهرفروش. عمل جوهری. جوهرفروشی: کنون لعل و گوهرفروشی کند خردکی در این ره خموشی کند. نظامی. من آن گوهر آورده از ناف سنگ به گوهرفروشی ترازو به چنگ. نظامی
مخفف گوهرفروش: قدر گهر جز گهرفروش نداند اهل ادب را ادیب داند مقدار. فرخی. در باغ کنون حریرپوشان بینی بر کوه صف گهرفروشان بینی. منوچهری. رجوع به گوهرفروش شود
مخفف گوهرفروش: قدر گهر جز گهرفروش نداند اهل ادب را ادیب داند مقدار. فرخی. در باغ کنون حریرپوشان بینی بر کوه صف گهرفروشان بینی. منوچهری. رجوع به گوهرفروش شود