جدول جو
جدول جو

معنی گندیما - جستجوی لغت در جدول جو

گندیما
از توابع ناییج واقع در شهرستان نور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
بدبو شدن، فاسد شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندیمه
تصویر بندیمه
تکمه، گوی گریبان، بندمه، بندنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
بدبو، چیزی که در جایی مانده و فاسد و بدبو شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
انجمن های صنفی که به منظور حفظ حقوق و منافع مشترک افراد یک صنف تشکیل شود مانند سندیکای کارگران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندزدا
تصویر گندزدا
گندزداینده، هر دارویی که بوی بد یا میکروب را از میان ببرد و نابود کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندیمه
تصویر بندیمه
تکمه لباس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندیکا
تصویر سندیکا
نمایندگی صنفی، صنف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
بدبو متعفن، فاسد تباه شده
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گندم. آنچه که از گندم تهیه کنند: اگر شما را عادت در سرای تان نان گندمین باشد جوین بدرویش نشاید دادن، یا زبان گندمین. زبان چرب و نرم: با زبان گندمین روزی طلب کردن خطاست طوطی شیرین سخن را شکر گفتار هست. (صائب) یا سخن (گفتار) گندمین. سخن شیرین و خوشمزه: سوی آن کس که عقل و دین دارد نان و گفتار گندمین دارد... (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندیمه
تصویر بندیمه
((بَ مَ یا مِ))
تکمه، گوی گریبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سندیکا
تصویر سندیکا
((سَ))
اتحادیه صنفی برای دفاع از منافع اقتصادی مشترک افراد یک صنف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
((گَ دِ))
دارای بود یا مزه بد (بر اثر تخمیر شدن)، دارای گندیدگی
فرهنگ فارسی معین
((گَ دَ))
خراب شدن غذایی بر اثر فعالیت باکتری ها به صورت پیدا شدن بوی بد و تغییر طعم و رنگ در آن ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
آسن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
Rotten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
Rot
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
pourri
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
pourrir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
علفی است که برگ هایش شبیه شوید بوده و غیرخوراکی است، زگیل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
apodrecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
verfault
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
verfallen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
zgniły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
gnić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
гнилой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
гнить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
гнилий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
гнити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
podrido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
pudrir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
podre
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
marcio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گندیدن
تصویر گندیدن
marcire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
rot
دیکشنری فارسی به هلندی