جدول جو
جدول جو

معنی گندفر - جستجوی لغت در جدول جو

گندفر
(گُ دُ فَ)
در قرن اول قبل از میلاد یک شعبه از اشکانیان جانشین سلسلۀ سک های سکستان شدند و گندفارس یا گوندفر که از حدود سال بیستم میلادی به بعد سلطنت یافت از پادشاهان مقتدر این سلسله بود و ظاهراً شانه از زیر بار اطاعت اشکانیان خالی کرد. سکه هایی به نام این شهریار در سیستان و هرات و قندهار و حتی در پنجاب پیدا شده است. بنابر کتاب اعمال سن توماس گویا این مبلغ مسیحی در عهد سلطنت گوندفارس به هندوستان سفر کرده است. (ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی چ 2 ص 43 به بعد). و رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2263 و رجوع به گوندفر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ)
سفرۀ چرمین و پیش انداز یعنی پارچه ای که در سر سفره و میز به روی زانوها گسترند تا چیزی از خوردنی به روی دامن و بر زمین نریزد. (ناظم الاطباء: کندوره). کندوره. رجوع به همین کلمه و رجوع به گندوره و گندوری و گندوله شود، میز بزرگ و خوان کلان. (ناظم الاطباء: کندوره)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
شهری است از حبشه، دارای 22000 تن جمعیت. (اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
یکی از ایالات ایران در زمان کورش. (ایران باستان تألیف پیرنیا ج 1 ص 375). این ناحیه در زمان داریوش جزء ایالت هفتم بوده است. (ایضاً ج 2 ص 1473). گندار رابعضی با صفحه ای در شمال و شرقی کابل تطبیق کرده اند و برخی با کابل و پیشاور کنونی. (ایضاً ج 2 ص 1453)
لغت نامه دهخدا
پارچه ای که در سر سفره و میز بروی زانو گسترند تا چیزی از خوردنی بر دامن یا زمین نریزد سفره چرمین، سفره بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار