- گنجور
- خزانه دار، بندار، خزانچی، بایگان، خازن، انباردار، خاصگی، حافظ گنج
معنی گنجور - جستجوی لغت در جدول جو
- گنجور ((گَ وَ))
- خزانه دار
![تصویری از گنجور](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/2/7/6/mon-0027645.jpg)
- گنجور
- صاحب گنج، خزانه دار
![تصویری از گنجور](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/6/9/amd-0006915.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل گنجور خزانه داری: و گرخان را بترکستان فرستد مهر گنجوری پیاده از بلاساغون دوان آید به ایلاقش. (منوچهری)
![تصویری از گنجار](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/8/1/amd-0028104.jpg)
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
پارچه ای که در سر سفره و میز بروی زانو گسترند تا چیزی از خوردنی بر دامن یا زمین نریزد سفره چرمین، سفره بزرگ
![تصویری از گنجر](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/2/8/1/amd-0028105.jpg)
گنجار، سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن