جدول جو
جدول جو

معنی گنبدلران - جستجوی لغت در جدول جو

گنبدلران
(گُمْ بَ)
دهی است از دهستان سرلۀ بخش جانکی گرمسیری شهرستان اهواز که در 53هزارگزی جنوب باختری باغ ملک، کنار راه اتومبیل رو هفتگل به گنبدلران واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 350 تن است. آب آن از رود خانه پرتو تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کارگری شرکت نفت است. ساکنین از طایفۀ جانکی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُمْ بَ دِ)
دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد که در 50هزارگزی شمال باختری فریمان و 40هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به مشهد واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 340 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ سَ)
خانه ای که گنبد داشته باشد. خانه ای که بشکل گنبد است. خانه ای که گنبدی ساخته شده:
سوی گنبدسرای غالیه فام
پیش بانوی هند شد بسلام.
نظامی (هفت پیکر ص 147).
آمد از گنبد کبود برون
شد به گنبدسرای صندل گون.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
دهی است از دهستان خدابنده لواز بخش قروۀ شهرستان سنندج که در 26000گزی جنوب خاور گل تپه و 7000گزی خاور راه شوسۀ همدان به بیجار واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 500 تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات، انگور، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است که در تابستان از راه خوشاب اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا