جدول جو
جدول جو

معنی گنبدسی - جستجوی لغت در جدول جو

گنبدسی
نام برجی در شونادشت امیری واقع در لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
به شکل گنبد، خیمۀ کوچکی که بر یک ستون استوار شود، نوعی جست و خیز
فرهنگ فارسی عمید
(گُمْ بَ)
مانند گنبد:
کشتی زرین بکف، دریای یاقوتین در او
وز حباب گنبدآسا بادبان انگیخته.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 393).
رجوع به گنبد شود
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
دهی است از دهستان جرگلان بخش مانۀ شهرستان بجنورد که در 48هزارگزی شمال باختری مانه و 4هزارگزی جنوب راه شوسۀ بجنورد به حصارچه واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 100 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان که در 20هزارگزی شمال باختری قوچان و 9هزارگزی جنوب راه شوسۀ قدیمی قوچان به شیروان واقع شده است. هوای آن سردسیر و سکنه اش 400 تن است. آب آن از رودخانه است. محصولش غلات و انگور و شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
دهی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 33000گزی شمال خاور همدان و 3000گزی خاور مهیار واقعشده است. هوای آن سرد و سکنه اش 345 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیبافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ سَ)
خانه ای که گنبد داشته باشد. خانه ای که بشکل گنبد است. خانه ای که گنبدی ساخته شده:
سوی گنبدسرای غالیه فام
پیش بانوی هند شد بسلام.
نظامی (هفت پیکر ص 147).
آمد از گنبد کبود برون
شد به گنبدسرای صندل گون.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ گَ)
سازندۀ گنبد. کسی که گنبد بنا کند:
چون چنان هفت گنبد گهری
کرد گنبدگری چنان هنری.
نظامی (هفت پیکر ص 144)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار که در 19000گزی خاور بیجارو 36000گزی شمال باختری پیرتاج و 11000گزی شمال راه شوسۀ بیجار به همدان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 170 تن است. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه، جاجیم و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
منسوب به گنبد: بشکل گنبد، گنبد، خیمه که بیک ستون بر پای باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بسان گنبد قبه مانند: کشتی زرین بکف دریای یاقوتین در او وز حباب گنبدآسا بادبان انگیخته. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
به شکل گنبد، خیمه کوچک، جست و خیز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
قبّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
Domed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
en forme de dôme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
गुंबद जैसा
دیکشنری فارسی به هندی
گنبدی، گنبد
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
abobadado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
kuppelförmig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
kopułowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
купольный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
купольний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
abovedado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
a cupola
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
گنبدی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
berbentuk kubah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
গম্বুজের মতো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
หลังคากระเบื้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
wa kupu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
kubbeli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
ドーム状の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
拱形的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
כיפה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
koepelvormig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گنبدی
تصویر گنبدی
돔 모양의
دیکشنری فارسی به کره ای