جدول جو
جدول جو

معنی گنبدآذر - جستجوی لغت در جدول جو

گنبدآذر(گُمْ بَ دِ ذَ)
آتشکده. (مزدیسنا چاپ 1 ص 189) :
سوی گنبد آذر آرید روی
به فرمان پیغمبر راستگوی.
دقیقی.
چهارم ورا نام نوش آذرا
کجا گرد اوگنبد آذرا.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گندآور
تصویر گندآور
کنداور، دلیر، شجاع، جنگجو
فرهنگ فارسی عمید
(گُمْ بَ)
مانند گنبد:
کشتی زرین بکف، دریای یاقوتین در او
وز حباب گنبدآسا بادبان انگیخته.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 393).
رجوع به گنبد شود
لغت نامه دهخدا
(گُ وَ)
مرد مردانه. (لغت فرس اسدی). مردم شجاع و دلاور و مردانه را گویند. (برهان) (آنندراج). جنگجو. سلحشور. سلیح شور. جنگاور. کند. کندا. گنداگر. پهلو. رزم آزما. محمّد معین در حواشی برهان قاطع نویسد: این لغت در فرهنگها بصورت ’گندآور’ آمده است. بعضی فضلای معاصر صورت اخیر را صحیح دانسته اند. نولدکه و هرن و هوبشمان آنرا با کاف تازی از ریشه ’کند’ بمعنی شجاع نقل کرده اند، ولف نیز در فهرست شاهنامه ’کندآور’و ’کندآوری’ را با کاف تازی آورده است. بنابراین کندآور باید مرکب از: کندا (شجاعت) + ور (پسوند اتصاف) باشد، نه از: کند (شجاع) + آور (آورنده) چه آور در کلمات مرکبه از اسم آید: رزم آور. تناور. دلاور. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین ذیل کندآور). بهار معتقد بوده اند که این کلمه از گند به معنی بیضه و بمعنی فحل و کسی که روش مردانه دارد میباشد. (از مزدیسنا چ 1 ص 338 ج 6). و رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 86 شود:
بدو گفت رستم که گرز گران
چو یازد ز بازوی گندآوران.
فردوسی.
کجا آن خردمند گندآوران
کجاآن سرافراز جنگی سران.
فردوسی.
، سپهسالار. (برهان) (آنندراج) :
به زاری همی گفت پس پیلتن
که شاها دلیرا سر انجمن
کیانی نژادا شها سرورا
جهان شهریارا و گندآورا.
فردوسی.
پذیره شدندش همه مهتران
بزرگان ایران و گندآوران.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ اَ)
عفونت آور. مولد گند
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ گَ)
سازندۀ گنبد. کسی که گنبد بنا کند:
چون چنان هفت گنبد گهری
کرد گنبدگری چنان هنری.
نظامی (هفت پیکر ص 144)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ دِ)
کنایه از حباب و آن شیشه مانندی باشد که به وقت باریدن باران بر روی آب بهم برسد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُمْ بَ)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار که در 20000 گزی شمال قصرقند، کنار راه مالرو قصرقند به چانف واقع شده است. هوای آن گرم مالاریایی و سکنه اش 100 تن است. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات، برنج، خرما، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنبد آذر
تصویر گنبد آذر
آتشکده
فرهنگ لغت هوشیار
بسان گنبد قبه مانند: کشتی زرین بکف دریای یاقوتین در او وز حباب گنبدآسا بادبان انگیخته. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گنبد سازد: چون چنان هفت گنبد گهری کرد گنبد گری چنان هنری... (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندآور
تصویر گندآور
((گُ وَ))
پهلوان، شجاع
فرهنگ فارسی معین