- گناهکاری (گُ)
عمل گناهکار. بزهمندی. تقصیرکاری. اثم. جرم. عصیان:
خواهم که در این گناهکاری
سیماب شوم ز شرمساری.
نظامی.
وآنگه ز پی گناهکاری
بازش بنمود و کرد زاری.
نظامی.
و رجوع به گناهکار شود
خواهم که در این گناهکاری
سیماب شوم ز شرمساری.
نظامی.
وآنگه ز پی گناهکاری
بازش بنمود و کرد زاری.
نظامی.
و رجوع به گناهکار شود
