جدول جو
جدول جو

معنی گمکا - جستجوی لغت در جدول جو

گمکا
کوزه ی سفالی بومی که برای نگهداری غذا و دوشاب ازآن استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
شهری در یمن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بندری به یمن بر کنار دریای سرخ که 6000 تن سکنه دارد. و درگذشته پایتخت یمن بود و قهوۀ آن شهرت دارد. (ازلاروس)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 19000گزی شمال باختری کرمانشاه و جنوب راه شوسۀ روانسر کنار رود خانه قره سو واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از رود خانه قره سو و سراب سیونان تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، برنج، قلمۀ درختان، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(طَ فَ لَ)
مکیت یده مکا کعصا، شوخ گرفت دست او از کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)،
{{اسم}} جای روباه و خرگوش. مکو (م ک و) . (مهذب الاسماء) .سوراخ روباه و خرگوش و مانند آن. ج، امکاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کوزه ی سفالی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
غوزه پنبه، صورت فلکی پروین
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازی های کودکانه در این بازی، بازی کنان دسته ای
فرهنگ گویش مازندرانی
گرد مدور، هرچیز گلوله شده
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی