- گمنامی
بی نام ونشان بودن
معنی گمنامی - جستجوی لغت در جدول جو
- گمنامی (گُ)
بی نام بودن. بی نام و نشان بودن. خامل ذکر بودن. خمول. غمیضه. (منتهی الارب).
- امثال:
شهرت بشر به که گمنامی. (کیمیای سعادت).
گم نامی به که بدنامی. (امثال و حکم دهخدا چ 3 ص 1323)
- امثال:
شهرت بشر به که گمنامی. (کیمیای سعادت).
گم نامی به که بدنامی. (امثال و حکم دهخدا چ 3 ص 1323)
- گمنامی
بی نام و نشان بودنحامل ذکر بودن مقابل شهرت: شهرت بشر به که گمنامی، ناشناس بودن، بی سر و پایی
- گمنامی
بی نامی، بی نشانی، خمول، ناشناختگی، ناشناسی، بی سروپایی
متضاد: اشتهار، شهرت
متضاد: اشتهار، شهرت
- گمنامی
عدم الكشف عن هويّته
- گمنامی
Anonymity, Obscurity
- گمنامی
anonymat, obscurité
- گمنامی
ความนิรนาม , ความคลุมเครือ
- گمنامی
گمنامی، ناشناس بودن
- گمنامی
گمنامی , گمنامی
- گمنامی
নামহীনতা , অস্পষ্টতা
- گمنامی
匿名性 , 暗闇
- گمنامی
kutokujulikana, kutojulikana
- گمنامی
anonimlik, belirsizlik
- گمنامی
匿名 , 模糊
- گمنامی
אנונימיות , עמימות
- گمنامی
익명성 , 불명확
- گمنامی
anonimitas, ketidakjelasan
- گمنامی
गुमनामी , अस्पष्टता
- گمنامی
anonimiteit, onduidelijkheid
- گمنامی
anonimato, oscurità
- گمنامی
anonimato, oscuridad
- گمنامی
анонімність , неясність
- گمنامی
анонимность , неизвестность
- گمنامی
anonimowość, niejasność
- گمنامی
Anonymität, Dunkelheit
- گمنامی
anonimato, obscuridade
