جدول جو
جدول جو

معنی گلیرد - جستجوی لغت در جدول جو

گلیرد(گِلْ یِ)
دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل که در 10500گزی شمال باختری آمل و 3000گزی باختر راه شوسۀ آمل به محمدآباد واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 340 تن است. آب آنجا از چشمۀ چائوسر و فاضلاب دارابکلا تأمین میشود. محصول آن برنج، کنف، حبوبات، پنبه و مختصر غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ وَ)
دهی است از دهستان گلیجان بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 23000گزی جنوب ساری، کنار رود خانه تجن. دارای 275 تن سکنه و هوای آن معتدل است. آب آن از رود خانه تجن و درۀ محلی و محصول آن غلات، مرکبات، برنج، پنبه و عسل است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های نخی و ابریشمی است. راه مالرو دارد. گله داران در تابستان به ییلاق برنت سوادکوه میروند. زراعت برنج کنار رود خانه تجن معمول است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
غراره باشد و آن نوعی از سلاح است که در روز جنگ پوشند، (برهان)، غراره، (المعجم)، لیرت، و رجوع به لیرت شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مشک آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 5000گزی جنوب خاوری جویبار واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 760 تن است. آب آنجا از رودخانه و رود ماچک تأمین میشود. محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لیرد
تصویر لیرد
خود آهنی که بهنگام جنگ بر سر گذارند مغفر، نوعی از سلاح غراره
فرهنگ لغت هوشیار
روستایی از دهستان چهاردانگه سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی هزار جریب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل، از توابع دهستان گیل خوران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی