جدول جو
جدول جو

معنی گلژی - جستجوی لغت در جدول جو

گلژی
(گُ)
کامیلو. (1844- 1926 میلادی). دکتر ایتالیایی، متولد در کرتنو نزدیک برسیا. او درباره توسعۀ مالاریا مطالعاتی کرده است و بافت شناس معروفی است که در 1898 میلادی دستگاه گلژی را کشف کرد. رجوع به جانورشناسی تألیف فاطمی ص 10 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلی
تصویر گلی
(دخترانه)
مانند گل، قرمز رنگ، منسوب به گل، مانند گل، به رنگ گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلی
تصویر گلی
چیزی که از گل ساخته شده باشد، گل آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلی
تصویر گلی
به رنگ گل سرخ، گل فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلژی
تصویر پلژی
خرمهره، نوعی مهرۀ درشت و بی ارزش، به رنگ سفید یا آبی که بر گردن اسب و خر می بندند
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
دهی است از دهستان باغک بخش اهرم شهرستان بوشهر واقع در 15000گزی جنوب باختری اهرم. هوای آن گرم و دارای 371 تن سکنه است. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
صفت گوژ، خمیدگی، انحناء، حدب، دوتویی:
برحسرت شاخ گل در باغ گوا شد
بیچارگی و زردی و گوژی و نوانیش،
ناصرخسرو،
قوس، گوژی پشت، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گُ / گَ)
گلو:
ز دیدار خیزد هزار آرزوی
ز چشم است گویند رژدی گلوی.
ابوشکور (لغت فرس ص 98 و 99).
و رجوع به گلو شود.
- گلوی لب گرفتن، کنایه از خاموش گردانیدن. (آنندراج) :
شریان ز پوست پر کن و بر کام تیغ نه
لب راگلو مگیر، ز قاتل امان مخواه.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کنگرۀ ستون را گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ)
گله کردن: گلگیهات بسرم، عروسی پسرم. رجوع به گله گی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین واقع در 6هزارگزی جنوب نائین و دوهزارگزی راه شوسۀ نائین به کوهپایه. هوای آن معتدل و دارای 49 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
پلچی. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- بلژی فروش، پلچی فروش. صیدلانی. صیدنانی. (از مهذب الاسماء) ، نوعی سوسمار. (یادداشت مرحوم دهخدا). بلشون. و رجوع به بلشون شود
لغت نامه دهخدا
(پُ)
پلچی. (محمود بن عمر ربنجنی)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 30هزارگزی شمال باختری فریمان. هوای آن معتدل و دارای 71 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلگی
تصویر گلگی
گله کردن شکایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلی
تصویر گلی
رنگ سرخ، برنگ گل گل آلود، آلوده به گل و خاکی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلژی
تصویر پلژی
خرمهره پلژی خرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوژی
تصویر گوژی
خمیدگی انحنا: قوس گوژی پشت، قوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلی
تصویر گلی
((گُ))
دارای رنگ قرمز روشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلی
تصویر گلی
((گِ))
آلوده یا آغشته به گل، گل آلود، ساخته شده از گل
فرهنگ فارسی معین
انحنا، خمیدگی، گوژپشتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از گلی
تصویر گلی
Floral
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گلی
تصویر گلی
floral
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گیلکیزبان مردم گیلان که به خطا تبری زبان ها را نیز با همین
فرهنگ گویش مازندرانی
نام یکی از سه گروه نژادی مردها، ساکنین قدیم بخش باختری
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از گلی
تصویر گلی
floral
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گلی
تصویر گلی
blumig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گلی
تصویر گلی
kwiatowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گلی
تصویر گلی
цветочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گلی
تصویر گلی
квітковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گلی
تصویر گلی
floral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گلی
تصویر گلی
floreale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گلی
تصویر گلی
bloemig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گلی
تصویر گلی
पुष्पीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گلی
تصویر گلی
bunga-bunga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی