جدول جو
جدول جو

معنی گلوند - جستجوی لغت در جدول جو

گلوند
آنچه به رسم تحفه و هدیه به جایی بفرستند، چیزهای خوردنی از قبیل انجیر و مغز گردو و امثال آن ها که به نخ کشیده باشند، برای مثال خواجۀ ما ز بهر گنده پسر / کرد از خایۀ شتر گلوند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۴)
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
فرهنگ فارسی عمید
گلوند(گَلْ وَ)
مرسله را گویند یعنی هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بجایی فرستند، چیزی باشد که آنرا مانند گلوبند از جوز و انجیر سازند و بجایی فرستند. آنرا گلونده نیز گویند. (از برهان) (آنندراج) :
خواجۀ ما، ز بهر گنده پسر
ساخت از خایۀ شتر، گلوند.
طیان.
تحفۀ دوستانت را گردون
از مه و مهر ساخته گلوند.
شمس فخری (معیار جمالی)
لغت نامه دهخدا
گلوند
مرسله را گویند، یعنی هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بجائی فرستند
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
فرهنگ لغت هوشیار
گلوند((گَ وَ))
گلوبند، هر چیز که به طریق تحفه و هدیه به کسی فرستند، مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آن را به هدیه فرستند
تصویری از گلوند
تصویر گلوند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الوند
تصویر الوند
(پسرانه)
اروند، دارای تندی و تیزی، نام کوهی در جنوب همدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلوبند
تصویر گلوبند
زیوری که زنان به گردن خود می بندند، آنچه برای زینت به گردن ببندند، گردن بند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
خیار بزرگ که برای تخم نگه دارند، خیار، خربزۀ نارس،
انجیر و خرمای خشک که به نخ بکشند
فرهنگ فارسی عمید
پنبه برزده که به جهت رشتن گلوله کرده باشند: در میانشان نجیب منده من همچو در بند خار گلغنده. (سوزنی در هجو نجیب منده)، سست کاهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوبند
تصویر گلوبند
گردن بند
فرهنگ لغت هوشیار
باغبان: همچو گلبندی که تا افتد گلی بندد بجا داغ دیگر می نهم یک داغ چون بهتر کنم. (نظام دست غیب)، نوعی پارچه ابریشمین رنگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره: (خواجه ما ز بهر گنده پسر کرد از خایه شتر کلوند)، (رودکی)، خیار با درنگ و انجیر و گردو و قیسی و خرمای خشک برشته کشیده کلونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوند
تصویر جلوند
چراغ
فرهنگ لغت هوشیار
گلوبند، هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بکسی فرستند مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آنرا بهدیه فرستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
رنگی است نزدیک به زرد، بور و طلایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلوند
تصویر کلوند
((کَ وَ))
دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره، خیار و بادرنگ و انجیر، گردو و خرمای خشک به رشته کشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلوبند
تصویر گلوبند
((~. بَ))
گردن بند، سینه ریز، دستمال گردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
Blonde
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
sarışın
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
금발의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
金髪の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
בלונדיני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
गोरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
pirang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
บลอนด์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
rubio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
biondo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
loiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
金色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
блондинистий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
blond
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلوند
تصویر بلوند
rangi ya dhahabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی