جدول جو
جدول جو

معنی گلنگبین - جستجوی لغت در جدول جو

گلنگبین
معجونی که با برگ گل، گلاب و عسل درست کنند، گل انگبین، جلنجبین
تصویری از گلنگبین
تصویر گلنگبین
فرهنگ فارسی عمید
گلنگبین
(گُ لَ گُ / گَ)
از: گل + انگبین،. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ترکیبی باشدمانند گلقند، لیکن تفاوت آن است که گلقند را از گل و قند سازند و گلنگبین. را از گل و انگبین که عسل باشد. (از برهان). گلنگبین. گل و انگبین، به معنی عسل است چنانکه سکنگبین، سرکه و عسل. (از آنندراج). گلی که در عسل ممزوج سازند. (الفاظ الادویه). ترکیبی باشدمانند گلقند، تفاوت آن است که در گلقند گل را با قند ممزوج میسازند و در گلنگبین گل را با انگبین و عسل. (جهانگیری). گل انگبین. (زمخشری). برگ گل سوری است در انگبین پرورده مانند گلقند. جلنجبین:
گر بر کناره دجله کسی نام او برد
آب انگبین ناب شود گل گلنگبین.
عماره (از آنندراج).
و چون وی را (بوزیدان را) با گلنگبین بخورند نقرس و وجعالمفاصل سرد را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه)
لغت نامه دهخدا
گلنگبین
معجونی که از گل سرخ و انگبین (عسل) یا قند تهیه کنند و آن در طب قدیم جهت تقویت تجویز میشده: گر بر کران دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلانگبین. (عمادی مروزی رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترنگبین
تصویر ترنگبین
ترنجبین، دارویی شبیه خرده نبات با طعم شیرین که از شیرابه یا شبنمی که بر روی شاخه های گیاهی به نام خارشتر جمع و منعقد می گردد تولید می شود، در طب به عنوان مسهل، ملین، تسکین سرفه و درد سینه و شیرین کردن جوشانده ها به کار می رود، ترانگبین، خارانگبین
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای زرد رنگ و اندکی شیرین که در بوتۀ گز تولید می شود و در تهیۀ شیرینی به کار می رود، شکرک بوتۀ گز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل انگبین
تصویر گل انگبین
گلنگبین، معجونی که با برگ گل، گلاب و عسل درست کنند، جلنجبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلنجبین
تصویر جلنجبین
گلنگبین، معجونی که با برگ گل، گلاب و عسل درست کنند، گل انگبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگبین
تصویر انگبین
عسل، مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گل ها و گیاهان فراهم می آورد و در کندوی خود خالی می کند، نوش، طیان، شهد، لعاب النّحل
هر چیز شیرین
شیره
پسوند متصل به واژه به معنای شهد مثلاً ترانگبین، سرکنگبین
فرهنگ فارسی عمید
(گَ زَ گُ / گَ)
همان گزانگبین است. رجوع به گزانگبین شود
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ گَ)
گلی که با انگبین آمیزند چنانکه گلقند. گلی که با قند آمیزند. (فرهنگ رشیدی) :
گر بر کران دجله کسی نام او برد
آب انگبین ناب شود گل گل انگبین.
عمادی مروزی (از احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1192).
، معجونی از گل سوری و عسل. (مفاتیح) ، دارویی که با گل و انگبین سازند، مانند: گلقند و گلشکر. جلنجبین. گلشکر:
زاهد گفتا چه جای این است
این نیست گیا گل انگبین است.
نظامی.
کو کسی کو گل انگبین نخورد
مخوراد آن کسی که این نخورد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ اَ گُ / گَ)
من ّ. (آنندراج) (زمخشری). طلی باشد که بر برگ طرفاء نشیند و آن شبیه به شیرخشت است بدون اینکه مایل به زردی باشد. (بحر الجواهر). نمی است مانند ترنجبین که بر ورق طرفاء می افتد. (الفاظ الادویه). شبنمی است که بر درخت گز و سایر اشجار می نشیند و مانند ترنجبین منعقد میگردد. هرچه از درخت بلوط و گز بهم رسد با قوت قابضه میباشد و بهترین او سفید صاف است که مخلوط به برگ نباشد و در اول گرم و در خشکی معتدل و مقوی آلات غذا و تنفس و باقوت مسهله خصوصاً بیدانگبین و جالی و جهت خشونت سینه و ضیق النفس حار و سرفه و ریاح غلیظه دماغ ونزلات نافع، و قدر شربتش تا ربع رطل. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به اختیارات بدیعی و نزهه القلوب شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ گَ)
ترنجبین. و آن دارویی باشد شیرین و مانند شبنم بر خار شتر می نشیند. (برهان) (آنندراج). ترنگبین. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء). شیر خشت. (ناظم الاطباء). رجوع به ترنگبین شود
لغت نامه دهخدا
(گَ اَ گُ / گَ)
گزانگبین. شیرخشت. و بعربی من ّ گویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 302 ب). رجوع به گزانگبین شود
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ گَ)
مرکّب از: سک، سرکه + انگبین، رجوع کنید به سرکنگبین، سکنجبین، اسکنجبین. (مؤید الفضلاء)، سرکه انگبین. (مؤید الفضلاء) (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، سکنجبین، و آن مرکبی است که از سرکه و عسل پزند بجهت دفع صفرا و بلغم چه سک به معنی سرکه و انگبین عسل را گویند و سکنجبین معرب آن است. (برهان) (جهانگیری) : از حمام بیرون آمد سکنجبین پیش وی بردند بر سر و روی خود ریخت و پنداشت گلاب است. (مجمل التواریخ والقصص)، و زعفران در سکنگبین تسکین زیادت کند. (سندبادنامه ص 156)، و از دارو خانه عدل سکنگبین تخفیف به محروران رعیت باید داد. (سندبادنامه ص 35)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ گُ)
کزنگو. شهد و انگبین. (ناظم الاطباء). گزنگبین. رجوع به گزنگبین شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ گَ)
ترنجبین. (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی ترنجبین است: و آنرا به عربی من گویند و معرب آن ترنجبین است. (از انجمن آرا). و رجوع به ترانگبین و ترنجبین شود
لغت نامه دهخدا
(نِ نَنْ دَ / دِ)
بلندبیننده. کسی که همتش بزرگ است. بلندهمت. بلندنظر. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلنگین
تصویر پلنگین
منسوب به پلنگ پلنگ وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگبین
تصویر انگبین
عسل، شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
شکرک مترشح از بوته های گز را انگبین گویند. این شکرک سفت و شکننده و دارای قند و الکل های مختلف است و خواص دارویی دارد از جمله بعنوان مسهل جهت اطفال و ضد راشی تیسم استعمال میشود. بعلاوه از آن نوعی شیرینی بنام گز درست میکنند و مخصوصا گزی که در اصفهان تهیه میشود از انواع مرغوب این شیرینی است. گز بویژه در اواخر تابستان بدست میاید بدین طریق که در زیر درختچه های گز چادر می اندازند و با چوب محکم به شاخه ها میزنند و مواد مترشحه را جمع آوری میکنند گز خوانسار طرفه خشک انگبینگزانجبین سمسار
فرهنگ لغت هوشیار
معجونی که از گل سرخ و انگبین (عسل) یا قند تهیه کنند و آن در طب قدیم جهت تقویت تجویز میشده: گر بر کران دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلانگبین. (عمادی مروزی رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پیشانیی چون گل لطیف دارد (معشوق)، آنکه چهره ای چون گل لطیف دارد (معشوق)
فرهنگ لغت هوشیار
ترشحات و شیرابه های برگ و ساقه ای گیاه خار شتر که از لحاظ شیمیایی نوعی از (من) میباشد. در ترکیب ترنجبین ساکارز و ملزیتوز موجوداست. و آن در تداوی بعنوان ملین استعمال میشود
فرهنگ لغت هوشیار
شکرک مترشح از بوته های گز را انگبین گویند. این شکرک سفت و شکننده و دارای قند و الکل های مختلف است و خواص دارویی دارد از جمله بعنوان مسهل جهت اطفال و ضد راشی تیسم استعمال میشود. بعلاوه از آن نوعی شیرینی بنام گز درست میکنند و مخصوصا گزی که در اصفهان تهیه میشود از انواع مرغوب این شیرینی است. گز بویژه در اواخر تابستان بدست میاید بدین طریق که در زیر درختچه های گز چادر می اندازند و با چوب محکم به شاخه ها میزنند و مواد مترشحه را جمع آوری میکنند گز خوانسار طرفه خشک انگبینگزانجبین سمسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکنگبین
تصویر سکنگبین
شربتی که از سرکه و انگبین با شکر و قند سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنگبین
تصویر ترنگبین
ترنجبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلنجبین
تصویر خلنجبین
شربتی که از سرکه و انگبین یا شکر قند سازند سکنجبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلنجبین
تصویر جلنجبین
گل انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکنگبین
تصویر سکنگبین
((س کَ گَ یا گُ))
سکنجبین، شربتی که از سرکه و انگبین و شکر درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلنجبین
تصویر خلنجبین
((خِ لَ جَ))
شربتی که از سرکه و انگبین یا شکر و قند سازند، سکنجبین
فرهنگ فارسی معین
((گَ زَ گَ))
شکرک مترشح از بوته های گز را گزانگبین گویند. این شکرک سفت و شکننده و دارای قند و الکل های مختلف است و خواص دارویی دارد. از جمله به عنوان مسهل جهت اطفال و ضد راشیتیسم استعمال می شود. به علاوه ازآن نوعی شیرینی به نام گز درست می کنند
فرهنگ فارسی معین
دیدن گزنگبین، دلیل بر روزی حلال است که به وی رسد. اگر دید گزنگبین بسیار داشت و به کسی نداد، دلیل که مال حلال یابد و او را از آن راحتی بود. اگر خورد وبه مردم داد، دلیل که او را از آن مال منفعت رسد. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
ترنگبین در خواب، مال بی منت است. اگر بیند ترنگبین بسیار داشت یا کسی بدو داد، دلیل که روزی بسیار یابد، از آنجا که امید ندارد و کارهای او به نظام شود. محمد بن سیرین
اگر ترنگبین درخواب دید یا خورد، دلیلش بر سه وجه است. اول: مال و روزی حلال بی منت خلق. دوم: معیشت و گشایش کارها. سوم: کام دل یافتن.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
لنگیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سوراخ شدن آسیاب و ریختن گندم در آب، قطع شدن آب آسیاب و یا
فرهنگ گویش مازندرانی