جدول جو
جدول جو

معنی گلمانخانه - جستجوی لغت در جدول جو

گلمانخانه
(گُ مِ)
دهی است از دهستان برکشلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 18هزارگزی شمال خاوری ارومیه و هزارگزی شمال راه شوسۀ بندر به ارومیه. هوای آن معتدل ودارای 253 تن سکنه است. آب آن از نهر چای و محصول آن غلات، توتون، چغندر، انگور و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه مالرو دارد. در 2هزارگزی خاور ده بندر کشتی رانی به مراغه وشرفخانه وجود دارد و پاسگاه ژاندارمری، کافه و دو باب دکان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سْ / سِ خا نَ / نِ)
سقف. آسمانه. سمک. عرش. آشکوب. اشکوب
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ / نِ)
خانه که برای فرود آمدن مهمان اختصاص داده باشند. قسمتی در ساختمان خانه (اطاق یا سالن) که اختصاص به مهمان دهند، مضیفه. دارالضیافه. مأدبه: گفتند یا رسول اﷲ آنچ ما خوردیم از طعامهای مهمان خانه تو نبود. (تاریخ قم ص 275).
- مهمانخانه ساختن، ترتیب دارالضیافه دادن. بنا کردن جا برای پذیرایی از مهمان: مهمانخانه ساخت و عهد کرد که بی مهمان چیز نخورد. (قصص الانبیا ص 53).
- مهمانخانه نهادن، محلی را به پذیرایی مهمانان اختصاص دادن. ساختن مهمانخانه: شاه مهمانخانه نهاد و خلق ولایت را جمله حلوا داد. (سمک عیار ج 1 ص 8).
، ساختمانی که مسافران و رهگذریان در آن منزل کنند. مهمانسرا. فنتق. فندق
لغت نامه دهخدا
تصویری از آسمانخانه
تصویر آسمانخانه
سقف، آسمانه، عرش
فرهنگ لغت هوشیار
اطاق یا سالنی در خانه که برای پذیرایی مهمان اختصاص دهند، ساختمانی که مسافران و غریبان در آن منزل کنند مهمانسرای. توضیح اصطلاحا مهمانخانه از حیث رتبه پس از} هتل {و بالاتر از} مسافرخانه {قرار دارد و خود بدرجه اول و دوم و سوم تقسیم شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسمانخانه
تصویر آسمانخانه
((~. نِ))
سقف، آسمانه
فرهنگ فارسی معین