دهی است جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز که در 35 هزارگزی جنوب باختری خداآفرین و 32500 گزی شوسۀ اهر به کلیبر واقع شده است. هوای آن گرم مالاریایی و سکنۀ آن 66 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز که در 35 هزارگزی جنوب باختری خداآفرین و 32500 گزی شوسۀ اهر به کلیبر واقع شده است. هوای آن گرم مالاریایی و سکنۀ آن 66 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
اوزرود. یکی از بلوک ناحیۀ نور در مازندران. مرکز وی یوش یا بلده. عده قری 18 و جمعیت تقریبی 4450 تن. حدّ شمالی نیچرستاق کجور، شرقی کمررود، جنوبی لورا و شهرستانک و غربی بیرون بشم کلارستاق. (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 298 و 299). و آن شامل قراء ذیل است: انگه رود، کلبنگاه، هاجه، کام، کلاک، خجیرکلا، مینگ، نیکنام ده، نسن. ناحیه، پیچده، پل (پیل) ، ازرسی، از، ازکلا، ولمه، یاسل، یوشی. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 111 و 32 بخش انگلیسی) ، پریشان و پراکنده گشتن. ازعرار. (منتهی الارب)
اوزرود. یکی از بلوک ناحیۀ نور در مازندران. مرکز وی یوش یا بلده. عده قری 18 و جمعیت تقریبی 4450 تن. حدّ شمالی نیچرستاق کجور، شرقی کمررود، جنوبی لورا و شهرستانک و غربی بیرون بشم کلارستاق. (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 298 و 299). و آن شامل قراء ذیل است: انگه رود، کلبنگاه، هاجه، کام، کلاک، خجیرکلا، مینگ، نیکنام ده، نسن. ناحیه، پیچده، پل (پیل) ، ازرسی، از، ازکلا، ولمه، یاسل، یوشی. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 111 و 32 بخش انگلیسی) ، پریشان و پراکنده گشتن. ازعرار. (منتهی الارب)
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که 289 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله، انگور، هلو و زردآلو، و کاردستی مردم چادرشب بافی و گیوه چینی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین که 289 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله، انگور، هلو و زردآلو، و کاردستی مردم چادرشب بافی و گیوه چینی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
ماوراءالنهر است. (انجمن آرا). ماوراءالنهر که ترکستان باشد. (آنندراج) (برهان). وررود. ورازرود. رجوع به ورارود شود، رود خانه ماوراءالنهر. (آنندراج) (برهان). رود آمو و ترکستان. (ناظم الاطباء)
ماوراءالنهر است. (انجمن آرا). ماوراءالنهر که ترکستان باشد. (آنندراج) (برهان). وررود. ورازرود. رجوع به ورارود شود، رود خانه ماوراءالنهر. (آنندراج) (برهان). رود آمو و ترکستان. (ناظم الاطباء)
یا دیاله یا سیروان رود، این رود ازجبال مغرب اسدآباد (سر راه همدان به کرمانشاهان) سرچشمه میگیرد و از سرحد ایران و عراق میگذرد و به روددجله می پیوندد و یکی از شعب مهم آن آب حلوان است
یا دیاله یا سیروان رود، این رود ازجبال مغرب اسدآباد (سر راه همدان به کرمانشاهان) سرچشمه میگیرد و از سرحد ایران و عراق میگذرد و به روددجله می پیوندد و یکی از شعب مهم آن آب حلوان است
نام یکی از دهستانهای بخش کامیاران، همچنین نام روخانه ای است که در این دهستان جاری است، این دهستان در شمال باختری واقع، محدود است از طرف شمال به دهستانهای حومه سنندج و ییلاق، از طرف جنوب باختر دهستان سوسور، از خاور دهستانهای کلیائی و ییلاق، منطقه ای است کوهستانی هوای آن سردسیر سالم آب اکثر قراء آن ازچشمه های مهم کوهستانی و قسمتی از رود خانه گاورود وامیرآباد تأمین میگردد، محصول عمده دهستان غلات، لبنیات است رود گاورود که شرح سرچشمۀ آن در بخش سنقرکلیائی داده شد از این دهستان گذشته در دهستان فقیه سلیمان حومه سنندج به رود خانه قشلاق ملحق میشود، رود خانه امیرآباد در قسمت شمالی دهستان از ارتفاعات بین دهستان ییلاق و این دهستان سرچشمه میگیرد و چند آبادی کنار خود را مشروب مینماید و در 4000گزی جنوب فقیه سلیمان به رود خانه گاورود ملحق میشود، کلیۀ قراء دهستان در طول دو درۀ گاورود و رود خانه امیرآباد واقع شده اند، راه شوسۀ کرمانشاه به سنندج از باختر دهستان میگذرد، راه آبادیهای دهستان عموماً مالرو میباشد، این دهستان از 38 آبادی تشکیل شده دارای 12 هزار تن است، مرکز دهستان ده امین آباد و قراء مهم آن بشرح زیر است: خامسان، موجش، رمشت، مارنج، کیله گلان، اشکفتان، گرگر، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نام یکی از دهستانهای بخش کامیاران، همچنین نام روخانه ای است که در این دهستان جاری است، این دهستان در شمال باختری واقع، محدود است از طرف شمال به دهستانهای حومه سنندج و ییلاق، از طرف جنوب باختر دهستان سوسور، از خاور دهستانهای کلیائی و ییلاق، منطقه ای است کوهستانی هوای آن سردسیر سالم آب اکثر قراء آن ازچشمه های مهم کوهستانی و قسمتی از رود خانه گاورود وامیرآباد تأمین میگردد، محصول عمده دهستان غلات، لبنیات است رود گاورود که شرح سرچشمۀ آن در بخش سنقرکلیائی داده شد از این دهستان گذشته در دهستان فقیه سلیمان حومه سنندج به رود خانه قشلاق ملحق میشود، رود خانه امیرآباد در قسمت شمالی دهستان از ارتفاعات بین دهستان ییلاق و این دهستان سرچشمه میگیرد و چند آبادی کنار خود را مشروب مینماید و در 4000گزی جنوب فقیه سلیمان به رود خانه گاورود ملحق میشود، کلیۀ قراء دهستان در طول دو درۀ گاورود و رود خانه امیرآباد واقع شده اند، راه شوسۀ کرمانشاه به سنندج از باختر دهستان میگذرد، راه آبادیهای دهستان عموماً مالرو میباشد، این دهستان از 38 آبادی تشکیل شده دارای 12 هزار تن است، مرکز دهستان ده امین آباد و قراء مهم آن بشرح زیر است: خامسان، موجش، رمشت، مارنج، کیله گلان، اشکفتان، گرگر، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
در جنوب سراب در آذربایجان واقع شده و رود قرانقو از آن میگذرد. رجوع به جغرافیای غرب ایران دکتر کریمی ص 39 شود. گرمرودولایتی است، درو صد پاره دیه بود و هوایش خوش تر از میانج بود و پنبه و انگور و برنج و دیگر حبوبات باشد و آبش از آن کوهها جاری است و فضلاتش در سفیدرود ریزدو مردمش سفیدچهره و ترک اخلاقند. حقوق دیوانیش بیست وپنجهزاروهشتصد دینار است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 86) رودی است که از سراب برمیخیزد و به ولایت گرم رود به آب میانج جمع میشود و به سفیدرود میریزد و طولش دوازده فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ لیدن ص 223)
در جنوب سراب در آذربایجان واقع شده و رود قرانقو از آن میگذرد. رجوع به جغرافیای غرب ایران دکتر کریمی ص 39 شود. گرمرودولایتی است، درو صد پاره دیه بود و هوایش خوش تر از میانج بود و پنبه و انگور و برنج و دیگر حبوبات باشد و آبش از آن کوهها جاری است و فضلاتش در سفیدرود ریزدو مردمش سفیدچهره و ترک اخلاقند. حقوق دیوانیش بیست وپنجهزاروهشتصد دینار است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 86) رودی است که از سراب برمیخیزد و به ولایت گرم رود به آب میانج جمع میشود و به سفیدرود میریزد و طولش دوازده فرسنگ باشد. (نزهه القلوب چ لیدن ص 223)
دهی است از دهستان میان بند بخش نور شهرستان آمل واقع در 22000هزارگزی جنوب باختری سولده. هوای آن معتدل و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رود خانه گچ رود و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و کارگری در معدن زغال سنگ است. راه شوسۀ به المده و معدن زغال دارد که استخراج میشود. زغال کار خانه حریربافی چالوس از این معدن است و در حدود 250 تن کارگر دارد. قسمتی از سکنۀ این ده جزو آمار پی مد منظور شده و اغلب آنها اهالی تبریز و خلخال و غیره میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). نام دهی است از دهات کجور مازندران که در نقشۀ دمورگان دیده میشود. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 148)
دهی است از دهستان میان بند بخش نور شهرستان آمل واقع در 22000هزارگزی جنوب باختری سولده. هوای آن معتدل و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رود خانه گچ رود و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و کارگری در معدن زغال سنگ است. راه شوسۀ به المده و معدن زغال دارد که استخراج میشود. زغال کار خانه حریربافی چالوس از این معدن است و در حدود 250 تن کارگر دارد. قسمتی از سکنۀ این ده جزو آمار پی مد منظور شده و اغلب آنها اهالی تبریز و خلخال و غیره میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). نام دهی است از دهات کجور مازندران که در نقشۀ دمورگان دیده میشود. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 148)
در شاهنامه به تشدید ’را’ آمده است. (ولف) : سپهدار با لشکر و گنج و تاج به گلزریون زآن سوی شهر چاچ. فردوسی (از فرهنگ رشیدی). محشی برهان قاطع چاپ حاضر (ص 647 ح) نوشته: ’مننسکی از کتاب جهان نما نقل نموده که گلزریون نام دریای سیحون است که آنرا نهر شاش و نهر جاج (چاچ) و نهر خجند و نهر شهروقیا هم میخوانند، و نسخۀ مذکور کتابی است در علم جغرافیا به زبان ترکی که در سنۀ1145 هجری قمری در دارالسلطنۀ قسطنطنیه مطبوع شد’. همین عبارت در انجمن آرا مقدمه در اشتباهات برهان آمده است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام شهری است از ولایت ماوراءالنهر در آن طرف شهر چاچ. (برهان) (آنندراج). نام شهری است از عراق عجم. (جهانگیری). شهری است آن طرف شهر چاچ. (فرهنگ رشیدی) : وز آن پس ز هیتال وترک و ختن به گلزریون برشدند انجمن. فردوسی. سپیجاب تا مرز گلزریون ز فرمان تو کس نیاید برون. فردوسی. چو آورد لشکر به گلزریون به هر سو بگردید با رهنمون. فردوسی. دیگر بار به گلزریون کارزار افتاد. (تاریخ سیستان ص 49). و اهل ولایت سیحون را گلزریون خوانند. (نزهه القلوب ص 217)
در شاهنامه به تشدید ’را’ آمده است. (ولف) : سپهدار با لشکر و گنج و تاج به گلزریون زآن سوی شهر چاچ. فردوسی (از فرهنگ رشیدی). محشی برهان قاطع چاپ حاضر (ص 647 ح) نوشته: ’مننسکی از کتاب جهان نما نقل نموده که گلزریون نام دریای سیحون است که آنرا نهر شاش و نهر جاج (چاچ) و نهر خجند و نهر شهروقیا هم میخوانند، و نسخۀ مذکور کتابی است در علم جغرافیا به زبان ترکی که در سنۀ1145 هجری قمری در دارالسلطنۀ قسطنطنیه مطبوع شد’. همین عبارت در انجمن آرا مقدمه در اشتباهات برهان آمده است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام شهری است از ولایت ماوراءالنهر در آن طرف شهر چاچ. (برهان) (آنندراج). نام شهری است از عراق عجم. (جهانگیری). شهری است آن طرف شهر چاچ. (فرهنگ رشیدی) : وز آن پس ز هیتال وترک و ختن به گلزریون برشدند انجمن. فردوسی. سپیجاب تا مرز گلزریون ز فرمان تو کس نیاید برون. فردوسی. چو آورد لشکر به گلزریون به هر سو بگردید با رهنمون. فردوسی. دیگر بار به گلزریون کارزار افتاد. (تاریخ سیستان ص 49). و اهل ولایت سیحون را گلزریون خوانند. (نزهه القلوب ص 217)
در نسخه های نزهه القلوب بصورت فوق و بصورتهای ایجرود و انجرود و الخرود از توابع سجاس و سهرورد در عراق عجم آمده و ظاهراً ایجرود صحیح است و در فرهنگ جغرافیایی ایران نیز ایجرود است. رجوع به ایجرود شود
در نسخه های نزهه القلوب بصورت فوق و بصورتهای ایجرود و انجرود و الخرود از توابع سجاس و سهرورد در عراق عجم آمده و ظاهراً ایجرود صحیح است و در فرهنگ جغرافیایی ایران نیز ایجرود است. رجوع به ایجرود شود
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان اصفهان و در جنوب اصفهان واقع و محدود است از شمال به اصفهان و بخش سده، از جنوب به کوه صفه، از خاور و باختر به زاینده رود. وضع طبیعی: یک رشته ارتفاعات کوه صفه و تخت رستم که در جهت خاور و باختر کشیده شده و در جنوب دهستان واقع و بلندترین قلۀ آن 2240 متر است رودخانه: قسمتی از مسیر رود خانه زاینده رود در حد خاوری و باختری و شمالی این دهستان واقع شده است. زمستان آن معتدلست و آب قراء آن از رود خانه زاینده رود و چاه تأمین میشود. این دهستان از 9 آبادی تشکیل می شود و سکنۀ آن 15276 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10) یکی از دهستان های بخش نطنز شهرستان کاشان است. در شمال دهستان چیمه رود واقع و کوهستانی است و از 7 آبادی تشکیل شده است. سکنه در حدود 5400 تن. و قراء مهم آن ابیانه و طره و کمجان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان اصفهان و در جنوب اصفهان واقع و محدود است از شمال به اصفهان و بخش سده، از جنوب به کوه صفه، از خاور و باختر به زاینده رود. وضع طبیعی: یک رشته ارتفاعات کوه صفه و تخت رستم که در جهت خاور و باختر کشیده شده و در جنوب دهستان واقع و بلندترین قلۀ آن 2240 متر است رودخانه: قسمتی از مسیر رود خانه زاینده رود در حد خاوری و باختری و شمالی این دهستان واقع شده است. زمستان آن معتدلست و آب قراء آن از رود خانه زاینده رود و چاه تأمین میشود. این دهستان از 9 آبادی تشکیل می شود و سکنۀ آن 15276 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10) یکی از دهستان های بخش نطنز شهرستان کاشان است. در شمال دهستان چیمه رود واقع و کوهستانی است و از 7 آبادی تشکیل شده است. سکنه در حدود 5400 تن. و قراء مهم آن ابیانه و طره و کمجان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
گلگون و آنکه چهرۀ آن مانند شکوفه باشد. (ناظم الاطباء). گلرو. زیبارو. زیبا. گلچهره: گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است. سعدی (بدایع). یارمن شکرلب و گلروی و من در درد دل گر کند درمان این دل زآن گل و شکر سزد. سوزنی. هنگام گل رسید ز گلروی لعبتی بر بوسه رام گشته محابامکن کنار. سوزنی
گلگون و آنکه چهرۀ آن مانند شکوفه باشد. (ناظم الاطباء). گلرو. زیبارو. زیبا. گلچهره: گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است. سعدی (بدایع). یارمن شکرلب و گلروی و من در درد دل گر کند درمان این دل زآن گل و شکر سزد. سوزنی. هنگام گل رسید ز گلروی لعبتی بر بوسه رام گشته محابامکن کنار. سوزنی
دهی است جزء دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 68 هزارگزی شمال باختری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 212 تن سکنه است و زبان اهالی آن ترکی است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن عبارت از غلات وپنبه است. شغل اهالی زراعت است. دارای راه مالرو و صعب العبور می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 68 هزارگزی شمال باختری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی. منطقه ای است کوهستانی و سردسیر. دارای 212 تن سکنه است و زبان اهالی آن ترکی است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن عبارت از غلات وپنبه است. شغل اهالی زراعت است. دارای راه مالرو و صعب العبور می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
گلی است و آنرا از موضعی که نزدیک است به قسطنطنیه آورند. و آنرا به عربی طین الصنم وطین الاصفر خوانند سرد و خشک است بر ورمهای گرم طلا کنند نافع باشد و اسهال خونی را ببندد. (برهان) (آنندراج). طین زرد و طین اسفر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
گلی است و آنرا از موضعی که نزدیک است به قسطنطنیه آورند. و آنرا به عربی طین الصنم وطین الاصفر خوانند سرد و خشک است بر ورمهای گرم طلا کنند نافع باشد و اسهال خونی را ببندد. (برهان) (آنندراج). طین زرد و طین اسفر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
شب بوی. (صحاح الفرس). گیاهی است از خانوادۀ گل سرخ. (گیاه شناسی ثابتی ص 210). گونه ای است از نسترن که در گیفان و بجنورد یافت میشود و بنام گل زرد معروف است، یک جور از این گونه به نام گل دورنگ شناخته میشود. گونۀ دیگری هم هست به نام گل زرد میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 271). درختچه های خرد از این گل در راه گیفان به بجنورد به حال وحشی است و برای پرچین در نقاط کوهستانی پیرامون باغها میکارند. ورد اصفر. قسمی گل محمدی به رنگ زرد و از آن قسمی پرپر است که به نهایت زیباست. (یادداشت مؤلف) : تا چو بر شاخ گل زرد چو دینار شود لالۀ سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر. فرخی. گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری. منوچهری. گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی. منوچهری. دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است گویی که شب دوش می و غالیه خورده ست. منوچهری. تو پنداری که نسرین و گل زرد بباریده ست برپیروزه گون لاد. ناصرخسرو. رویم گل زردشد از درد جهالت وین سرو بناوقت بخمید چو چنبر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. ، مجازاً خورشید در این بیت: هزاران نرگس از چرخ جهانگرد فروشد تا برآمد یک گل زرد. نظامی
شب بوی. (صحاح الفرس). گیاهی است از خانوادۀ گل سرخ. (گیاه شناسی ثابتی ص 210). گونه ای است از نسترن که در گیفان و بجنورد یافت میشود و بنام گل زرد معروف است، یک جور از این گونه به نام گل دورنگ شناخته میشود. گونۀ دیگری هم هست به نام گل زرد میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 271). درختچه های خرد از این گل در راه گیفان به بجنورد به حال وحشی است و برای پرچین در نقاط کوهستانی پیرامون باغها میکارند. ورد اصفر. قسمی گل محمدی به رنگ زرد و از آن قسمی پرپر است که به نهایت زیباست. (یادداشت مؤلف) : تا چو بر شاخ گل زرد چو دینار شود لالۀ سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر. فرخی. گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری. منوچهری. گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی. منوچهری. دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است گویی که شب دوش می و غالیه خورده ست. منوچهری. تو پنداری که نسرین و گل زرد بباریده ست برپیروزه گون لاد. ناصرخسرو. رویم گل زردشد از درد جهالت وین سرو بناوقت بخمید چو چنبر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. ، مجازاً خورشید در این بیت: هزاران نرگس از چرخ جهانگرد فروشد تا برآمد یک گل زرد. نظامی
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 14هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از نهر و چاه و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنان از طایفۀ سوری و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 14هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از نهر و چاه و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنان از طایفۀ سوری و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)