جدول جو
جدول جو

معنی گلدانلو - جستجوی لغت در جدول جو

گلدانلو
(گِ دِ)
دهی است از دهستان باراندوزچای حومه شهرستان ارومیه واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ارومیه و مهاباد. هوای آن معتدل ومالاریایی و دارای 350 تن سکنه است. آب آن از درین قلعه و محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و انگور است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلبانو
تصویر گلبانو
(دخترانه)
بانوی چون گل، بانویی زیبا چون گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلدان
تصویر گلدان
ظرف سفالی یا پلاستیکی دهان گشاد که در آن بوتۀ گل را می کارند، ظرفی فلزی، چینی یا بلوری که در آن دستۀ گل می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
ظرفی که گلها را دسته بسته در آن نهند، از عالم نرگسدان. (آنندراج). ظرف سفالین یا چینی و جز آن که در آن گلهای زمینی یا معطر کارند یا گلهای زینتی و یا معطر از شاخ بریده نهند:
خلط نسبت کند آمیزش بی نسبت را
گل پریزاد شود شیشه چو گلدان باشد.
محسن تأثیر (از آنندراج).
چو آن گلدان پرآبی که گلها را نگه دارد
طراوتهاست از چشم تر من گلعذاران را.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، در تداول، ظرف شب. کمیزدان. شاشدان
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، در 36هزارگزی شمال کلیبر و 4500گزی ارابه رو اصلاندوز به لاریجان. کوهستانی معتدل مایل به گرمی مالاریائی و سکنۀ آن 8 تن می باشد. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه قوچان به لطف آباد میان اینچه و تاج الدین در 59500گزی قوچان، دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان در 25هزارگزی جنوب خاوری قوچان. دارای 174 سکنه. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ یِ)
دهی از دهستان سملقان بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقعدر 58 هزارگزی جنوب باختری مانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 9 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان با 238 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آنجا سیب زمینی و بنشن. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش نوخندان شهرستان درگز. دارای 193 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصولاتش: غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و راه فرعی شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَلْ لو حَ)
دهی از دهستان جیرستان است که در بخش باجگیران شهرستان قوچان واقع است و 229 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان شهرستان دره گز، 25000گزی شمال باختری نوخندان و 3000گزی جنوب راه مالرو عمومی محمدتقی بیگ. کوهستانی، معتدل و سکنۀ آن 114 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت می باشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان حومه بخش زرقان شهرستان شیراز که در 7000گزی شمال زرقان، کنار راه فرعی پل خان به رامجرد واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریایی و سکنۀ آن 412 تن است. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، چغندر و حبوبات وشغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی بافی است. اهالی در دو محل بالا و پائین سکونت دارند. سکنۀ محل بالائی 231 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان تکاب بخش نوخندان شهرستان دره گز. با 275تن سکنه. آب آن از چشمه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در 20 هزارگزی شمال بجنورد و3 هزارگزی شمال راه مالرو عمومی بجنورد به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل و سکنۀ آن 465 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، بنشن، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی از دهستان جیرستان است که در بخش باجگیران شهرستان قوچان واقع است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان واقع در25 هزارگزی جنوب خاوری قوچان و 10 هزارگزی شمال خاوری شوسۀ قدیم قوچان بمشهد، جلگه معتدل، دارای 174 تن سکنه، فارسی و کردی زبان، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و سیب زمینی و شغل اهالی آن زراعت و مالداری وراه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
منسوب به گلدان، (قالی بافی) از طرحهای قرار دادی هنر های تزیینی ایران که در آن معمولا در وسط نقش گلدانی را می کشند و گلها بدون آنکه از گلدان سر بیرون آورند. تمام حول و حوش گلدان را پر می کنند. این طرح امروزه تقریبا متروک شده است. طرح گلدانی از قرن دوازدهم هجری بسادگی و خشونت گراییده و تا حد زیادی جزئیات تزیینی خود را از دست داده است
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی که گلها را دسته در آن نهند، ظرف سفالین یا چینی و جز آن که در آن گلهای زمینی یا معطر بکارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلدان
تصویر گلدان
ظرفی دهان گشاد برای کاشتن و عمل آوردن گل، چنین ظرفی با گل های داخل آن، ظرفی برای گذاشتن شاخه های گل در آن
فرهنگ فارسی معین
۱ـ دیدن گلدان در خواب، علامت آن است که در برخی از امور زندگی توفیق می یابید و در برخی از امور دیگر شکست می خورید.
۲ـ دیدن گلدان شکسته در خواب، علامت آن است که به خاطر امری مضطرب و پریشان خواهید داشت. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
فرفره
فرهنگ گویش مازندرانی
سقف و دیوار گل اندود –سقفی که گل مالی و با ماله صاف شود
فرهنگ گویش مازندرانی