جدول جو
جدول جو

معنی گلاوا - جستجوی لغت در جدول جو

گلاوا
(گِ)
کلاته ای است در کاخک گناباد از خراسان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلاوه
تصویر گلاوه
گلابه، گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
(پْلا / پِ)
نام قصبه ای است در 11هزارگزی شمال شرقی کوسینه و در قضای کوسینه. این قضا تابع سنجاق ایپک است و سنجاق ولایت قوصوه میباشد و واقع در نزدیکی حدود قره داغ و در شمال آرناؤدستان است قصبۀ نامبرده در ساحل رود خانه لیم و در کنار دریاچۀ پلاوا در جلگۀ نزهی واقع شده. سکنۀ آن 3500 تن 2 جامع و30 باب دکان دارد بموجب قرارداد کنگرۀ برلن این قصبه به انضمام کوسینه به قره طاغ واگذار شد اما در اثر مقاومت اهالی با الکون مبادله شد. طول دریاچه 4 هزارگز و عرض اعظم به سه هزاروپانصد گز بالغ میشود. پارۀ انواع ماهی هادر اینجا یافت شود. (قاموس الاعلام ترکی ذیل پلاوه)
لغت نامه دهخدا
(گِ وَ / وِ)
همان گلابه است که گل و لای و گل به آب سرشته که بدان دیوار اندایند. (آنندراج). رجوع به گلابه شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان پیران بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 61هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 7هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ خانه به نقده. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات، توتون وحبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. به این ده گل آباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ وَ / وِ)
کالیوه. کالیو. احمق. ابله. (شعوری ج 2 ورق 306)
لغت نامه دهخدا
گل باب سرشته که بدان دیوار را اندود کنند گل و لای: چنانکه شاهد و معشوقه گلابه برسر عاشق میریزد و در چشم وی میزند تا وی چشم باز نتواند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بادی که از سمت شمال شرقی می وزد
فرهنگ گویش مازندرانی