برنگ طلا. زرد براق. صاحب آنندراج گوید: طلائی، رنگ زرد و نسبت آن با عشاق شایع است و هندیان به معشوق نسبت دهند و عجب آنکه محسن تأثیر که به هند نیامده رنگ معشوق را طلائی بسته و این غریب است: آن رنگ طلائی خط مشکین خواهد هرجا گل جعفری است با ریحان است. ، هر رنگ که به زردی و براقی طلا زند. - زنبور طلائی، زنبور که با رنگ سبز طلائی است
برنگ طلا. زرد براق. صاحب آنندراج گوید: طلائی، رنگ زرد و نسبت آن با عشاق شایع است و هندیان به معشوق نسبت دهند و عجب آنکه محسن تأثیر که به هند نیامده رنگ معشوق را طلائی بسته و این غریب است: آن رنگ طلائی خط مشکین خواهد هرجا گل جعفری است با ریحان است. ، هر رنگ که به زردی و براقی طلا زند. - زنبور طلائی، زنبور که با رنگ سبز طلائی است
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل در 12هزارگزی شمال ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان. جلگه و گرم و معتدل با 101 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل در 12هزارگزی شمال ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان. جلگه و گرم و معتدل با 101 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 36 هزارگزی شمال باختری بافت سر راه مالرو گوغر به قلعه عسکر. این ده کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 550 تن می باشد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، حبوب. و راه آن مالرو است. مزارع گل آبدان، امرودین جزء این دهند و ساکنین آن از طایفۀ افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 36 هزارگزی شمال باختری بافت سر راه مالرو گوغر به قلعه عسکر. این ده کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 550 تن می باشد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، حبوب. و راه آن مالرو است. مزارع گل آبدان، امرودین جزء این دِهند و ساکنین آن از طایفۀ افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
گله رمه، شتر یا اسبی که برای مدتی در مرتع رها شده باشد، یا گلایی صحرایی. آنکه راه و رسم زندگی را نداند بی تربیت. یا گلایی صحرایی بار آمدن، (بزرگ شدن) بدون تربیت و تعلیم مربی و معلم بزرگ شدن
گله رمه، شتر یا اسبی که برای مدتی در مرتع رها شده باشد، یا گلایی صحرایی. آنکه راه و رسم زندگی را نداند بی تربیت. یا گلایی صحرایی بار آمدن، (بزرگ شدن) بدون تربیت و تعلیم مربی و معلم بزرگ شدن
درختی است از تیره گل سرخیان و از دسته سیبیها که دارای برگهای ساده و کامل و بیضوی شکل است. گل آذینش دیهیم است. میوه اش بر خلاف سیب کروی نیست بلکه دراز گردن و تقریبا بشکل نوعی حجم بیضوی است بطوری که طرف متصل بدم گل باریکتر و طرف مقابلش حجیم تر است. میوه این درخت شکلی را بوجود میاورد که بنام گلابی شکل معروف است. این گیاه اقسام متعدد دارد و تقریبا تمام آنها در آب و هوای معتدل و اراضی پر قوت عمیق میوه ها خوب میدهند. در ایران گلابی نطنز معروف است. معمولا برای تهیه میوه مرغوب از این دوخت آنرا پیوند میزنند و ازدیادش بوسیله قلمه هم انجام میشود کمثری انجاص آرموت ارموت امبرو همرو امرود مرود مرو اربو. کال اربو خج خاخاجه خج سوتی هم تولک تلکا تلکو تولی کا، آنکه گلاب استخراج کند گلابکش: چه خوش گفت آن گلابی با گلستان که هرچت باز باید داد مستان. (نظامی)، رنگ گل سرخ چهره یی صورتی: گلی چو روی عرقناک او گلابی نیست پیاله ای چو لب لعل او شرابی نیست. (مفید بلخی)، قسمی حلوا که در آن برگ گل ریزند (مستعمل در هند)، شیشه ای کوچک و مدور و منقش که در آن گلاب و شراب و مانند آن کنند (مستعمل در هند) : بی خودم از لب مستی که چو آب زمزم غنچه ته جرعه او را بگلابی دارد. (سلیم)، (قالی بافی) قالیهایی که در سر بند بافته شده و به قالی میر معروف است. نقشه آنها بوته های ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را فرا گرفته و از جهت شباهت به گلابی یا بادام باسمهای گلابی و بادامی معروف اند. حاشیه آنها نقشه ای از خطوط راه راه و نقش مو دارد
درختی است از تیره گل سرخیان و از دسته سیبیها که دارای برگهای ساده و کامل و بیضوی شکل است. گل آذینش دیهیم است. میوه اش بر خلاف سیب کروی نیست بلکه دراز گردن و تقریبا بشکل نوعی حجم بیضوی است بطوری که طرف متصل بدم گل باریکتر و طرف مقابلش حجیم تر است. میوه این درخت شکلی را بوجود میاورد که بنام گلابی شکل معروف است. این گیاه اقسام متعدد دارد و تقریبا تمام آنها در آب و هوای معتدل و اراضی پر قوت عمیق میوه ها خوب میدهند. در ایران گلابی نطنز معروف است. معمولا برای تهیه میوه مرغوب از این دوخت آنرا پیوند میزنند و ازدیادش بوسیله قلمه هم انجام میشود کمثری انجاص آرموت ارموت امبرو همرو امرود مرود مرو اربو. کال اربو خج خاخاجه خج سوتی هم تولک تلکا تلکو تولی کا، آنکه گلاب استخراج کند گلابکش: چه خوش گفت آن گلابی با گلستان که هرچت باز باید داد مستان. (نظامی)، رنگ گل سرخ چهره یی صورتی: گلی چو روی عرقناک او گلابی نیست پیاله ای چو لب لعل او شرابی نیست. (مفید بلخی)، قسمی حلوا که در آن برگ گل ریزند (مستعمل در هند)، شیشه ای کوچک و مدور و منقش که در آن گلاب و شراب و مانند آن کنند (مستعمل در هند) : بی خودم از لب مستی که چو آب زمزم غنچه ته جرعه او را بگلابی دارد. (سلیم)، (قالی بافی) قالیهایی که در سر بند بافته شده و به قالی میر معروف است. نقشه آنها بوته های ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را فرا گرفته و از جهت شباهت به گلابی یا بادام باسمهای گلابی و بادامی معروف اند. حاشیه آنها نقشه ای از خطوط راه راه و نقش مو دارد
از جمله میوه هایی که دانه های آن لعاب بسیار دارد و تقریباً به شکل بیضی است، وسیله ای بیضی شکل که مانند توپ از باد پر می شود و از آن در ورزش مشت زنی استفاده می کنند
از جمله میوه هایی که دانه های آن لعاب بسیار دارد و تقریباً به شکل بیضی است، وسیله ای بیضی شکل که مانند توپ از باد پُر می شود و از آن در ورزش مشت زنی استفاده می کنند