جدول جو
جدول جو

معنی گفتگوئی - جستجوی لغت در جدول جو

گفتگوئی
محادثةً
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به عربی
گفتگوئی
Conversational
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گفتگوئی
conversationnel
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گفتگوئی
কথোপকথন
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به بنگالی
گفتگوئی
گفتگو کرنے والا
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به اردو
گفتگوئی
ya mazungumzo
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گفتگوئی
พูดคุย
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به تایلندی
گفتگوئی
conversatie-
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به هلندی
گفتگوئی
konversationell
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به آلمانی
گفتگوئی
konwersacyjny
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به لهستانی
گفتگوئی
разговорный
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به روسی
گفتگوئی
розмовний
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گفتگوئی
conversacional
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گفتگوئی
conversazionale
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گفتگوئی
संवादात्मक
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به هندی
گفتگوئی
conversacional
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گفتگوئی
percakapan
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گفتگوئی
대화형의
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به کره ای
گفتگوئی
שיחתי
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به عبری
گفتگوئی
对话的
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به چینی
گفتگوئی
会話の
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گفتگوئی
sohbeti
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ تُ)
گفتگو. مجادله. مباحثه. مکالمه. گفتار:
جهان گشت از آن خرد پرگفتگوی
کز آن گونه نشنید کس روی و موی.
فردوسی.
شبستان همه پر شد از گفتگوی
که اینت سر و تاج فرهنگ جوی.
فردوسی.
بخندید رستم از آن گفتگوی
برافروخت از باده رخسار اوی.
فردوسی.
شود روی هامون پر از گفتگوی
دو لشکر به روی اندر آرند روی.
فردوسی.
کارهای جهان به کام تو گشت
گفتگوی تو در جهان افتاد.
فرخی.
گفت: اکنون گفتگوی میکنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356). این است نبشتۀ امیرالمؤمنین و گفتگوی او با تو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314).
از بهر گفتگوی ز کار جهان و خلق
گفتند گونه گون و دویدند چپ و راست.
ناصرخسرو.
نبینیم سودی در این گفتگوی
کز این بیش جستن فزونی خطاست.
ناصرخسرو.
چشم فلک فارغ از این جستجوی
گوش زمین رسته از این گفتگوی.
نظامی.
بتازی روم را در جستجویم
ببویی با ختن در گفتگویم.
نظامی.
چو باشد گفتگوی خواجه بسیار
به گستاخی پدید آید پرستار.
نظامی.
بسیار جستجوی تو کردم که عاقبت
عمرم رسید و می نرسد گفتگوی تو.
عطار.
بی گفتگوی زلف تو دل را همی کشد
با زلف دلکش تو کرا روی گفتگوست.
حافظ.
غم حبیب نهان به ز گفتگوی رقیب
که نیست سینۀ ارباب کینه محرم راز.
حافظ.
گفتگوی کفر و دین آخر به یکجا میکشد
خواب یک خواب است باشد مختلف تعبیرها.
صائب.
مستم از گفتگوی عام چه غم
عاشقان را ز ننگ و نام چه غم.
اوحدی.
و رجوع به گفت و گوی، گفتگو، گفتار و گفتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
Conversationalist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
bavard
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
rozmówca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
conversador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
Gesprächspartner
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
співрозмовник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
собеседник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
conversador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
conversatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
gesprekspartner
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
संवाददाता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
pembicara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی