جدول جو
جدول جو

معنی گفتگو - جستجوی لغت در جدول جو

گفتگو
گفتگو (Dialogue) حرف هایی که بین شخصیت ها رد و بدل می شود و معمولا با حرکت لب های آنها هماهنگ است. البته گفت و گو می تواند ناهمگاه با حرکت لب ها، به صورت صدای روی فیلم، به عنوان خاطره به گوش برسد. گفت و گوها، معمولا سر صحنه و هم زمان با خود فیلم ضبط می شود اما مواردی هم هست که به خاطر مشکلات مکانی یا گرفتاری های دیگر، صدا را در مرحله های بعد ضبط می کنند و به فیلم می افزایند
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
گفتگو
با هم سخن گفتن
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
گفتگو
(گُ تُ)
مکالمت. (آنندراج). مباحثه. مجادله. گفت و شنود:
نگر نرّه دیو اندرین جستجو
چه جست و چه دید اندرین گفتگو.
فردوسی.
می اندر گفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خانه بچشم من همه تاریک و تنگ آمد.
فرخی.
و او کسی است که در حکم بر او غلبه نمی توان کرد و در شکست و بست با او گفتگو و برابری نمی توان نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310).
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو.
مولوی.
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم.
حافظ.
و رجوع به گفتگوی و گفت و گوی شود
لغت نامه دهخدا
گفتگو
مباحثه، مجادله، گفت و شنود
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
فرهنگ لغت هوشیار
گفتگو
((گُ تُ))
گفت و گوی، مباحثه، مجادله، مکالمه
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
فرهنگ فارسی معین
گفتگو
مصاحبه، مذاکره، تبادل نظر، صحبت
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
فرهنگ واژه فارسی سره
گفتگو
سخن، صحبت، گپ، مباحثه، محاوره، مذاکره، مشافهه، مصاحبه، مقال، مکالمه، پچ پچ، خبر، شایعه، آوازه، های وهوی، جدل، قال وقیل، قال ومقال، مجادله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گفتگو
محادثةً
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به عربی
گفتگو
Dialogue
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گفتگو
dialogue
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گفتگو
diyalog
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گفتگو
مکالمه، گفتگو
دیکشنری اردو به فارسی
گفتگو
مکالمہ
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به اردو
گفتگو
সংলাপ
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به بنگالی
گفتگو
การสนทนา
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به تایلندی
گفتگو
mazungumzo
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گفتگو
대화
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به کره ای
گفتگو
対話
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گفتگو
对话
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به چینی
گفتگو
דִּיוּלוֹג
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به عبری
گفتگو
dialog
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گفتگو
संवाद
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به هندی
گفتگو
dialoog
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به هلندی
گفتگو
dialogo
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گفتگو
diálogo
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گفتگو
діалог
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گفتگو
диалог
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به روسی
گفتگو
dialog
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به لهستانی
گفتگو
Dialog
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به آلمانی
گفتگو
diálogo
تصویری از گفتگو
تصویر گفتگو
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ تُ)
گفتگو. مجادله. مباحثه. مکالمه. گفتار:
جهان گشت از آن خرد پرگفتگوی
کز آن گونه نشنید کس روی و موی.
فردوسی.
شبستان همه پر شد از گفتگوی
که اینت سر و تاج فرهنگ جوی.
فردوسی.
بخندید رستم از آن گفتگوی
برافروخت از باده رخسار اوی.
فردوسی.
شود روی هامون پر از گفتگوی
دو لشکر به روی اندر آرند روی.
فردوسی.
کارهای جهان به کام تو گشت
گفتگوی تو در جهان افتاد.
فرخی.
گفت: اکنون گفتگوی میکنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356). این است نبشتۀ امیرالمؤمنین و گفتگوی او با تو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314).
از بهر گفتگوی ز کار جهان و خلق
گفتند گونه گون و دویدند چپ و راست.
ناصرخسرو.
نبینیم سودی در این گفتگوی
کز این بیش جستن فزونی خطاست.
ناصرخسرو.
چشم فلک فارغ از این جستجوی
گوش زمین رسته از این گفتگوی.
نظامی.
بتازی روم را در جستجویم
ببویی با ختن در گفتگویم.
نظامی.
چو باشد گفتگوی خواجه بسیار
به گستاخی پدید آید پرستار.
نظامی.
بسیار جستجوی تو کردم که عاقبت
عمرم رسید و می نرسد گفتگوی تو.
عطار.
بی گفتگوی زلف تو دل را همی کشد
با زلف دلکش تو کرا روی گفتگوست.
حافظ.
غم حبیب نهان به ز گفتگوی رقیب
که نیست سینۀ ارباب کینه محرم راز.
حافظ.
گفتگوی کفر و دین آخر به یکجا میکشد
خواب یک خواب است باشد مختلف تعبیرها.
صائب.
مستم از گفتگوی عام چه غم
عاشقان را ز ننگ و نام چه غم.
اوحدی.
و رجوع به گفت و گوی، گفتگو، گفتار و گفتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
Conversational
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
Conversationalist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گفتگوئی
تصویر گفتگوئی
conversacional
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گفتگوگر
تصویر گفتگوگر
conversador
دیکشنری فارسی به پرتغالی