جدول جو
جدول جو

معنی گفت - جستجوی لغت در جدول جو

گفت
کلام، قول، گفتار
تصویری از گفت
تصویر گفت
فرهنگ لغت هوشیار
گفت
((گُ))
کلام، قول، گفتار
تصویری از گفت
تصویر گفت
فرهنگ فارسی معین
گفت
گفتن، گفتار، کلام
گفت و شنفت: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید
گفت و شنو: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید
گفت و شنود: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید
گفت و شنید: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه
تصویری از گفت
تصویر گفت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گفتن
تصویر گفتن
عرض کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گفتن
تصویر گفتن
حرف زدن، سخن راندن، ادا کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گفته
تصویر گفته
آنچه بر زبان رفته بیان شده، سروده شده بنظم درآمده، قول سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گفتن
تصویر گفتن
تقریر کردن، بنظم در آوردن، بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گفتن
تصویر گفتن
((گُ تَ))
صحبت کردن، حرف زدن، به نظم درآوردن، سرودن، معتقد بودن، آواز خواندن، پنداشتن، تصور کردن، نامیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گفته
تصویر گفته
Saying
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گفتن
تصویر گفتن
Say, Tell
دیکشنری فارسی به انگلیسی
powiedzieć, mówić
دیکشنری فارسی به لهستانی
высказывание
دیکشنری فارسی به روسی
висловлювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
कहना , कहना
دیکشنری فارسی به هندی