- گشاینده
- باز کننده (در و غیره)، فتح کننده مسخر، حل کننده (مشکل مساله) : حل کننده مشکلات حوادث و گشاینده معضلات نوایب است
معنی گشاینده - جستجوی لغت در جدول جو
- گشاینده ((گُ یَ دِ))
- باز کننده، فاتح
- گشاینده
- بازکننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آهنگ کننده، رغبت کننده
باز کننده
مایل متمایل: بل واجب است که بر یک حال سوی مرکز گراینده باشد، معتقد مومن: بیزدان کند پوزش او از گناه گراینده گردد بایین وراه، سنگین وزین: ارگراینده نباشد سیم او در جیب من از سبکساری بناگه باد بر باید مرا. (سوزنی)، در ترکیبات بمعنای جنباننده پیچاننده آید: گراینده تیغ گراینده گرز
گزنده، آزار رساننده، آسیب رساننده
آزار رساننده
آنکه مجامعت کند مباشرت کننده آرمنده
تهیه کننده
امکانات
آژان، وکیل، اکسپوزان
مصرف کننده
آنکه آلاید
عفو کننده رحم کننده
صعودی
آنکه آرایش دهد
آنکه آسودگی گرفته آنکه باسایش مشغول است
کسی که آب یا مایع دیگر آشامد نوشنده
آنکه رباید
پاک کننده پاکیزه سازنده، جلادهنده
کمی از خوردنی داده شده
کسی که مزه چیزی را بدیگری چشاند
خواننده، نغمه کننده
پاکیزه کننده، جلادهنده
ستایش کننده، مدح کننده
آرایش دهنده، زینت دهنده
ادا کننده، به جا آورنده
گوینده، کسی که سخنی بگوید
کسی که نوشیدنی بیاشامد، نوشنده
کسی که چیزی را در جایی بگذارد