جدول جو
جدول جو

معنی گزوئیه - جستجوی لغت در جدول جو

گزوئیه(گَ زَ / زِ)
دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 9000گزی شمال خاوری زرند و 6000گزی خاور راه فرعی زرند به راور. هوای آن سرد و دارای 159 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود ومحصول آن غلات، حبوبات، تریاک و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از فرآورده های نفتی که به عنوان سوخت در موتورهای دیزل به کار می رود، نفت گاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژوئیه
تصویر ژوئیه
ماه هفتم از سال میلادی مطابق تیر و مرداد که ۳۱ روز دارد
فرهنگ فارسی عمید
(دِهَُ یِ)
دهی است از دهستان حومه باختری شهرستان رفسنجان. واقع در 20هزارگزی جنوب باختری رفسنجان با 135 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ دِهْ)
ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان بم با 80 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
دهی از دهستان کیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَهَْ رَ / رِ)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نایین. واقع در 25هزارگزی جنوب باختر نایین و 2هزارگزی شوسۀ نایین به کوهپایه. سکنۀ آن 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گَ ئی یِ)
ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم. واقع در یکهزارگزی جنوب راین کنار راه فرعی ساردوئیه به راین. سکنۀ آن یک خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان ده سرد بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 86هزارگزی جنوب بافت و 2هزارگزی باختر راه فرعی دولت آباد به بافت. محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. واقع در 25هزارگزی جنوب ساردوئیه و 9هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی است کوچک از دهستان گور، بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 50 هزارگزی خاور ساردوئیه و 4هزارگزی شمال راه مال رو ساردوئیه به دارزین. دارای 12 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از بخش ابرقوی شهرستان یزد، در 3هزارگزی جنوب ابرقو و 3هزارگزی جادۀ ابرقو به فخرآباد، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 457 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(لُ می یَ)
تأنیث لزومی، قضیۀ شرطیۀ متصلۀ لزومیه. رجوع به قضیه شود. جرجانی در تعریفات گوید: ماحکم فیها بصدق قضیه علی تقدیر اخری لعلاقهبینهما موجبه لذلک. (تعریفات). اللزومیه الذهنیه، کونه بحیث یلزم من تصور المسمی فی الذهن تصوره فیه فیحقق الانتقال منه الیه کالزوجیه للاثنین. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا
(گَ مِ)
دهی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان، واقع در 40000گزی شمال خاوری زرند و 6000گزی باختر راه مالرو زرند و راور. هوای آن سرد و دارای 99 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و تریاک و شغل اهالی زراعت است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
دهی از دهستان پاریز بخش مرکزی سیرجان. سکنۀ آن 150 تن. آب آنجا از قنات. محصولات عمده آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دراگاه بخش سعادت آبادشهرستان بندرعباس واقع در 55000گزی شمال باختری حاجی آباد و 15000گزی باختر راه شوسۀ کرمان به بندرعباس. هوای آن گرم و دارای 106 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و محصول آن خرما و غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دُ یَ)
دهی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 40هزارگزی خاور ساردوئیه و 20هزارگزی باختر راه مالرو ساردوئیه به راین. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ نَ)
دهی است از دهستان گیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان که در 18000 گزی شمال بافت و 4000 گزی خاور راه فرعی بافت به قلعه عسکر واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 75 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی بدون نقشه. راه آن مالرو است. مزارع سمیلی آباد، باغ حسن، سنگوییه جزء این ده است. ساکنان ازطایفۀ لک هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان رودان بخش کهنوج شهرستان بندرعباس، واقع در 40هزارگزی شمال میناب و 5000گزی باختر راه فرعی کهنوج به میناب. هوای آن گرم و دارای 2500 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن خرما، مرکبات و رنگ است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 97000گزی جنوب بافت، سر راه مالرو کوشک به ده سرد. هوای آن سرد و دارای 15 تن سکنه است. مزرعۀ ده نو جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُرْ رِ)
دهی است از دهستان حومه باختری شهرستان رفسنجان، واقع در 20000گزی جنوب شوسۀ رفسنجان و 35000گزی جنوب رفسنجان به کرمان. هوای آن سرد، دارای 112 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه فرعی دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رَ ئی یَ)
دهی از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت. ساکنان از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 18هزارگزی شمال ساردوئیه و 4هزارگزی باختر راه مالرو راین به ساردوئیه. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 70 تن است. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصولات آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنان آن از طایفۀ مهنی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اُ ؟)
بلوکی است از اقطاع کرمان
لغت نامه دهخدا
(گَ ئی یَ/ یِ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت، واقع در 45000گزی جنوب ساردوئیه و 20000گزی خاور راه مالرو بافت به جیرفت و دارای 15 تن سکنه است. ساکنان از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
این واژه را به گونه ی} گاسویل {در برخی از واژه نامه ها آورده اند و آن را فرانسوی دانسته اند این آمیزه در فرهنگ فرانسه سعید نفیسی دیده نشد سوج روغن قابل احتراق برای موتور های دیزل که از نفت استخراج میشود
فرهنگ لغت هوشیار
بایستیک زبانزد فرزانی مونث لزومی. یا قضیه لزومیه . قضیه ایست که میان مقدم و تالی و شرط و مشروط آن لزوم و التزام عقلی باشد مقابل قضیه اتفاقیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزوعیه
تصویر نزوعیه
نزوعیه در فارسی خواهندگی مونث نزوعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوجیه
تصویر زوجیه
شویی شوهری، جفتایی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هفتمین ماه سال فرنگی برابر با بخشی از تیر و مرداد ماه هفتم سال فرنگی مطابق ثلث دوم و سوم تیر و ثلث اول امرداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزئیه
تصویر جزئیه
خلاف کلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوفیه
تصویر گوفیه
(کشتی رانی) قرقره هایی است که بند های شراغ را از وسط آن گذرانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشیه
تصویر گوشیه
جایی که آب مخصوص آبیاری زمین بسهمهایی تقسیم شود
فرهنگ لغت هوشیار
قید شک و تردید و ظن گویی پنداری: به پیش رفعت تو چرخ گوییا پست است بجای دانش تو عقل گوییا شیداست. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گازوئیل
تصویر گازوئیل
روغن قابل احتراق برای موتورهای دیزل که از نفت استخراج می شود
فرهنگ فارسی معین