جدول جو
جدول جو

معنی گزاونگان - جستجوی لغت در جدول جو

گزاونگان
(گَ وَ)
گزاورنگان که تعجیل و شتاب باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). در بیت ذیل بمعنی وصفی (شتابان، باعجله) آمده است:
ماه ز آن میرود گزاونگان
تا کند دور خانه تو طواف.
اوحدی مراغه ای
لغت نامه دهخدا
گزاونگان
شتابان بتعجیل: ماه زان میرود گز اونگان تا کند دور خانه تو طواف. (اوحدی مراغه یی)
فرهنگ لغت هوشیار
گزاونگان
((گَ وَ))
شتابان، به تعجیل
تصویری از گزاونگان
تصویر گزاونگان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ)
کاهکشان و آن چیزی باشد سفید که شبها در آسمان نماید به عربی مجره خوانند. (برهان) (آنندراج) :
جمال لعل وش خواجه در عماری سیم
چنانکه ماه رود در طریق گاهنگان.
حکیم زجاجی (از شعوری).
ظاهراً مصحف کهکشان است. (برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
باصطلاح دواسازی هر مادۀ دسم و سفت و غلیظی که بروی جزء معلول تمریخ کنند مانند اونگان خاکستری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 8 هزارگزی جنوب فلاورجان و 2 هزارگزی جنوب راه شهرکرد به اصفهان، جلگه، معتدل دارای 634 تن سکنه، آب آنجا از زاینده رود، محصول آنجا غلات، برنج، پنبه، تریاک، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان کرباس بافی، راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دهستانهای بخش دهخوارقان شهرستان تبریز و در شمال باختری بخش و خاور دریاچۀ ارومیّه واقع، از شمال به دهستان ممقان، از جنوب به دهستان شیرامین، از خاور به بخش اسکو، از باختر به دریاچۀ ارومیه محدود میباشد، آب و هوای این دهستان بواسطۀ مجاورت با دریاچۀ ارومیّه مرطوب و مالاریائی بوده و قراء آن در جلگه واقع و خط آهن و شوسۀ تبریز و مراغه از این دهستان عبور مینماید، آب دهستان آنجا از چشمه و قنات و رود آذرشهر تأمین میشود، محصول عمده آن غلات، انگور، بادام، گردو و زردآلو میباشد، این دهستان از 15 آبادی بزرگ و کوچک که نفوسش جمعاً 10256 تن است، تشکیل شده، قراء عمده آن قاضی جهان، تیمورلو، دستجرد میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا