جدول جو
جدول جو

معنی گرسنگی - جستجوی لغت در جدول جو

گرسنگی
اشتهای طعام، خالی بودن معده، مقابل سیری است
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
گرسنگی
((گُ رُ نِ))
حالت یا وضعیت گرسنه بودن
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
فرهنگ فارسی معین
گرسنگی
گرسنه بودن، گرسنیا
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
فرهنگ فارسی عمید
گرسنگی
Famishment, Hungriness
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گرسنگی
fome
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گرسنگی
Hungersnot, Hunger
دیکشنری فارسی به آلمانی
گرسنگی
głód
دیکشنری فارسی به لهستانی
گرسنگی
голод
دیکشنری فارسی به روسی
گرسنگی
голод
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گرسنگی
hambre
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گرسنگی
famine, faim
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گرسنگی
fame
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گرسنگی
honger
دیکشنری فارسی به هلندی
گرسنگی
भुखमरी , भूख
دیکشنری فارسی به هندی
گرسنگی
kelaparan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گرسنگی
기아 , 배고픔
دیکشنری فارسی به کره ای
گرسنگی
רעב , רעב
دیکشنری فارسی به عبری
گرسنگی
饥饿
دیکشنری فارسی به چینی
گرسنگی
飢餓 , 空腹
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گرسنگی
açlık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گرسنگی
njaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گرسنگی
ความหิว , ความหิว
دیکشنری فارسی به تایلندی
گرسنگی
ক্ষুধা
دیکشنری فارسی به بنگالی
گرسنگی
قحط , بھوک
دیکشنری فارسی به اردو
گرسنگی
جوعٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گرسنه بودن احتیاج بخوردن داشتن جوع مقابل سیری: تن به بیچارگی و گرسنگی بنه و دست پیش سفله مدار خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرسنگی کشیدن
تصویر گرسنگی کشیدن
تحمل گرسنگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرسنگی درنده وار
تصویر گرسنگی درنده وار
Wolfishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی